حق جویی، حق گویی

کاوش حقایق دین

حق جویی، حق گویی

کاوش حقایق دین

صله رحم

صله رحم شرعی یعنی چه و حکم آن شرعا چیست؟آیا صله رحم یعنی دید و بازدید و رفت و آمد؟

سیری در روایات معصومین علیهم‌السلام به ما نشان می دهد که صله رحم شرعی یعنی پیوند با خویشان اولا به معنای رساندن مالی به خویشان فقیر. این مقتضای روایات است و  لزوماً دیدار در آن مطرح نیست و اولاً متوجه رفع نیازی از خویشان نیازمند است.

برای مثال به روایات زیر نظر می‌کنیم:

و عنه ع أنه قال من وهب هبة یرید بها وجه الله و الدار الآخرة أو صلة رحم فلا رجعة له فیها و من وهب هبة یرید بها عوضا کان له الرجوع فیها إن لم یعوض[1]

«کسی که چیزی را برای خشنودی خداوند و - رسیدن به نعمت های- آخرت ببخشد یا به خویشاوندی بذل و بخشش نماید، نباید پس بگیرد ولی اگر به نیت دریافت عوض ببخشد، اگر عوض نگرفت می تواند پس بگیرد.»

 در روایت فوق واضح است که صله رحم، بخشش مال است. و نیز در روایت زیر:

فَقَالَ إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا أَصَابَ مَالًا مِنْ حَرَامٍ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ حَجٌّ وَ لَا عُمْرَةٌ وَ لَا صِلَةُ رَحِم‏[2]

«کسی که به مال حرامی دست یابد، از آن مال نه حجی از او پذیرفته است و نه عمره و نه بخشش به خویشاوندان.»

البته این با فهم عموم مردم تفاوت دارد و ممکن است در بدو امر، دور از ذهن باشد اما با گشتن بیشتر در روایات، این معنا بیشتر مسلم می شود و به نظر می رسد باید در فهم عمومی تغییر ایجاد شود.

َقالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُزَکِّی الْأَعْمَالَ وَ تُنْمِی الْأَمْوَالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَى وَ تُیَسِّرُ الْحِسَابَ وَ تُنْسِئُ فِی الْأَجَلِ[3]

«امام باقر علیه‌السلام می فرمایند: بخشش به خویشاوندان اعمال را پاک می گرداند و مال را رویش می دهد و بلا را برطرف نموده، حساب را آسان کرده، اجل را به تأخیر می اندازد»

واضح است که باید مثل زکات، چیزی از مال کم کند که در پاداش آن وعده رشد مال بدهند.

نیز در روایت دیگری حضرت بیان می فرمایند که به خویشان خود بخشش کنید گرچه به شربتی از آب باشد.

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صِلْ رَحِمَکَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاء[4]

از دیگر مصادیق صله رحم(بخشش به خویشان)، بخشش در حج و عمره بیان گردیده است که ثواب آن در روایت زیر مشخص شده است:

و من وصل قریبا بحجّة او عمرة کتب اللَّه عزّ و جلّ حجّتین و عمرتین و کذلک من حمل عن حمیم یضاعف له الاجر ضعفین[5]

و کسى که بصله رحم کند به حجى یا عمره ای، خداوند برای او دو حج و دو عمره می نویسد و نیز کسی که باری از دوش خویشى بردارد اجر او مضاعف مى‏شود.

ممکن است سوال پیش آید که اگر معنای صله رحم اشتباه فهمیده شده، آیا مطلب دیگری که دلالت به سر زدن به اقوام و خویشان کند یا آن را با تعبیر دیگری تأیید نماید وجود ندارد؟

پاسخ این است که اصلا سر زدن به اقوام استحباب شرعی هم ندارد، چه رسد وجوب شرعی. سرزدن به خویشان تحت حکم شرعی نیست مگر آنکه مصداق موضوعی از احکام شرعی بشود و در آن صورت برای آن حکمی تعیین شود ولی در هر حال فهم عوامانه بسیار غلط است و در روایات نیست.

پس معلوم شد که «صله رحم» اصلش، پیوند با خویشان به منظور رفع نیاز ایشان مثلا بخشش مال به خویشان فقیر است. اما اگر هم نبود، به نوازشی ولو به سلام کردن باشد. یعنی اصلش آن است و بعد چیزهای دیگر فرعش است.

ریشه اشتباه در فهم این مطلب شاید این باشد که در این عنوان، «صله» به معنای بخشش است ولی عموم افراد آن را به معنای «وصل» -یعنی پیوند- گرفته اند و مصادیق آن را دید و بازدید و سرزدن به خویشان دانسته اند در حالی که نادرست بودن این فهم آشکار است.

سوال دیگری که ممکن است پیش آید این است که بسیاری از دید و بازدید ها همراه با دعوت است و نرفتن آن به منزله رد دعوت مؤمن می باشد.

پاسخ این است که آن دیگر صله رحم نیست بلکه از باب پیروی از سیره رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در قبول دعوت مؤمنان نیکوست و نپذیرفتن دعوت –اگر تبدیل به عادت شود- از باب تمرد از سیره آن بزرگوار، ناپسند است. چون رسول خدا دعوت را می پذیرفت - فداه ابی و امی - اما این ربطی به نوروز ندارد و او همیشه می پذیرفت. اما نپذیرفتن دعوت، تحت عنوان قطع رحم نمی باشد تا نادرست باشد.

اما گاهی نپذیرفتن دعوت هم واجب است، حتی اگر صاحب دعوت ناراحت شود. چرا که واجب مهم تری که مورد اهتمام خداوند است از دست میرود و آن «قو انفسکم واهلیکم نارا» است. حال که معاشرت با بسیاری از مردم زمانه نار است و باید از آن پرهیخت. البته گاهی نیز تحت عنوان واجب دیگری که مورد اهتمام بیشتر شارع است، ممکن است همین معاشرت ها واجب بشود که تشخیص آن مشکل است.

به هر حال این فهم عوامانه از صله رحم که آن را مساوی با رفت و آمد و دید و بازدید های بدون ضرورت و همراه با اتلاف وقت و مال و عمر است، واجب که نیست بلکه در بسیاری از موارد مصداق حرام شرعی نیز می باشد.



[1] . دعائم‏الإسلام، ج 2، ص 322.

[2] . وسایل الشیعه، ج 17، ص 91.

[3] . کافی، ج 2، ص 150.

[4] . کافی، ج 2، ص 151.

[5] . کافی، ج 4، ص 10.

خوردن و آشامیدن از ظروف نقره کوب

متاسفانه جدیدا در پذیرایی ها مرسوم شده است که چای در فنجان های نقره کوب - با گل های نقره سیاه قلم – سرو می شود. سوال این است که آیا این مسئله اشکالی ندارد؟

در پاسخ باید گفت: طبق صریح قرآن و روایات، این کار حرام شرعی است و چنین مجلسی، مجلس معصیت است. و این کار انسان را به جهنم می کشاند و باید گفت وای بر ما.

در توجیه این کار، بعضی می گویند که ظرفیت ندارد، و نقره ظرف نیست، اما این حرف ها صحیح نیست. بلکه مقصود شرع در نفی از اکل و شرب از ظروف طلا و نقره بسیار واضح است. آیه قرآن به صراحت نفی کرده است:

وَ الَّذِینَ یَکْنزُِونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لَا یُنفِقُونهََا فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ(34) 1  

«و کسانى که طلا و نقره را گنجینه و ذخیره مى‏کنند و در راه خدا انفاق نمى‏کنند آنها را به عذابى دردناک بشارت ده.


لحن آیه خیلی شدید است، جای تعجب دارد از  کسانی که ظرف نقره را جایز می دانند. آیه پس از وعده عذاب می گوید:

یَوْمَ یحُْمَى‏ عَلَیْهَا فىِ نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى‏ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبهُُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنزَْتُمْ لِأَنفُسِکمُ‏ْ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنزُِون(۳۵)

روزى که آن طلا و نقره ذخائرشان در آتش دوزخ گداخته شود و پیشانى و پشت و پهلوى آنها را به آن داغ کنند (و فرشتگان عذاب به آنها گویند) این است نتیجه آنچه بر خود ذخیره کردید، اکنون بچشید (آتش حسرت و عذاب) همان سیم و زرى که اندوخته مى‏کردید.

با این لسان نمی توان گفت ظرف نباشد اشکالی ندارد.  

آنچه درباره ظرف نقره می دانستیم و از مراجع شنیده ایم این است که ظرف تمام نقره نباشد. یعنی این که می‌شود نقره کوب باشد. ولی وقتی روایات را می بینیم، به گونه دیگری سخن رفته است: 

قَالَ لَا تَأْکُلْ فِی آنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ لَا فِی آنِیَةٍ مُفَضَّضَةٍ

امام ششم علیه السّلام: مخور در ظرف نقره و نه در ظرف نقره‏کوب.

(آنیه مفضضه: ظرف نقره کوب)

این روایت که با فعل نهی می باشد، دلالت بر حرمت خوردن و آشامیدن از ظروف نقره و نقره کوب دارد. و باید ترسید از اینکه نقره ها داغ شود بر پیشانی هاو پهلوها و پشت ها.

اگر خوش بینانه بنگریم، ریشه اشتباه کسانی که مجاز دانسته اند، شاید این روایت باشد:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا بَأْسَ بِأَنْ یَشْرَبَ الرَّجُلُ فِی الْقَدَحِ الْمُفَضَّضِ وَ اعْزِلْ فَمَکَ عَنْ مَوْضِعِ الْفِضَّةِ

امام صادق علیه السلام فرمودند: باکی نیست که شخص از کاسه نقره کوب بنوشد و دهان را از جای نقره برکنار کن. 

طبق این روایت فکر کرده اند که اگر دهان را از موضع نقره بگردانند اشکالی ندارد و ظاهرا حق با ایشان است. اما اگراین دلیلشان باشد باید گفت اشتباه کرده اند. چون این روایت، مقام اضطرار را میگوید. یعنی اگر مجبور شدی بخوری، مثلا تو را با شمشیر مجبور کردند یا مثلا داشتی از تشنگی می مردی و راهی نبود جز این که بخوری، میشود این کار انجام دهی.

اگر پرسیده شود دلیلتان چیست که میگویید این ناظر به مقام اضطرار است؟

پاسخ این است که روایت اول واضح است در نهی، نهی دال بر حرمت است. و این روایت که دال بر جواز است باید حمل شود بر شرایط اضطرار. این مقتضای قواعد است. حتی خود این مطلب در روایات صریح است

َفَإِنْ لَمْ یَجِدْ بُدّاً مِنَ الشُّرْبِ فِی الْقَدَحِ الْمُفَضَّضِ عَدَلَ بِفَمِهِ عَنْ مَوْضِعِ الْفِضَّة

یعنی: اگر ناچار باشد از نوشیدن در کاسه نقره‏کوب دهانش را از آنجا که نقره است بگرداند.

 فان لم یجد بدا یعنی اگر مضطر شد

باید از کسانی که مجاز دانسته اند پرسیده شود  بعد از این روایات به چه مجوزی نوشیدن از ظرف طلاکوب و نقره کوب را اجازه داده اند؟ 

قَالَ لَا تَأْکُلْ فِی آنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ لَا فِی آنِیَةٍ مُفَضَّضه

لاتأکل نهی است که دلالت بر حرمت دارد. و حرمت آن تنها در اضطرار برداشته  شده است؟ مردم ما چه اضطراری به نوشیدن و خوردن از نقره کوب دارند؟ چون هزاران شیعه در عراق و نیجریه از گرسنگی می میرند؟ مضطرند؟ چون بچه های شیعه در همین ایران به خاطر فقر نمی توانند تحصیل ابتدایی خود را تمام کنند؟ وجه اضطرار اینها چیست؟ 

1. سوره توبه، آیه 34 و 35.   

2. الکافی، ج 6، ص 267. 

3. تهذیب الاحکام، ج 9، ص 91. 

4. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 352.

نوروز عیدی – نه ملی و بلکه – شاهی است

نوروز، از جشنهای باستانی ایرانیان است. در زمانهای کهن، جشن نوروز در نخستین روز فروردین (معمولاً مطابق با21مارس) آغاز می‏شد، ولی مشخص نیست که چند روز طول می‏کشیده ‏است. مطابق برخی از اسناد، جشن عمومی نوروز تا پنجمین روز فروردین برپا می‏شد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شاید بتوان گفت، طی پنج روز اول فروردین جشن نوروز جنبه ملی و عمومی داشت، در حالیکه طی باقیمانده ماه، هنگامی‏که پادشاهان مردم عادی را به دربار می‏پذیرفتند جنبه خصوصی و سلطنتی می یافت . *تاریخچه جشن نوروز از آیینهای باستانی و ملی ایرانیان میباشد. اگرچه مطالبی کلی در تعداد اندکی از کتابهای نوشته شده در روزگار ساسانیان درباره جشن نوروز وجود دارد. با استناد بر نوشته های بابلیها، شاهان هخامنشی در طول جشن نوروز در ایوان کاخ خود نشسته و نمایندگانی را از استانهای گوناکون که پیشکشهایی نفیس همراه خود برای شاهان آورده بودند میپذیرفتند. گفته شده که داریوش کبیر، یکی از شاهان هخامنشی ((۴۲۱ - ۴۸۶)، در آغاز هر سال از پرستشگاه بأل مردوک، که از خدایان بزرگ بابلیان بود دیدن میکرد. همچنین پارتیان و ساسانیان همه ساله نوروز را را با برپایی مراسم و تشریفات خاصی جشن میگرفتند. صبح نوروز شاه جامه ویژه خود را پوشیده و به تنهایی وارد کاخ میشد. سپس کسی که به خوشقدمی شناخته شده بود وارد میشد. و سپس والامقامترین موبد در حالی که همراه خود فنجان، حلقه و سکه هایی همه از جنس زر، شمشیر، تیر و کمان، قلم، مرکب و گل داشت در حین زمزمه دعا وارد کاخ میشد. پس از موبد بزرگ ماموران حکومت در صفی منظم وارد کاخ شده و هدایای خود را تقدیم شاه میکردند. شاه پیشکشهای نفیس را به خزانه فرستاده و باقی هدایا را میان حاضران پخش میکرد. ۲۵ روز مانده به نوروز، دوازده ستون با آجرهای گلی در محوطه کاخ برپا شده، و دوازده نوع دانه گیاه مختلف بر بالای هریک از آنها کاشته میشد. در روز ششم نوروز، گیاهان تازه روییده شده بر بالای ستونها را برداشته و آنها را کف کاخ میپاشیدند و تا روز ۱۶ فروردین که به آن روز مهر میگفتند، آنها را برنمی داشتند. جشنهایی که از آن روزگار به یادگار مانده، هیچ یک به طول و تفصیل نوروز نیست. نوروز جشنی است که یک جشن کوچکتر (چهارشنبه سوری) به پیشواز آن میآید و جشنی دیگر (سیزده به در) به بدرقه آن. و نماد آن انداختن سفره هفت سین است. پارتیان و ساسانیان همه ساله نوروز را را با برپایی مراسم و تشریفات خاصی جشن میگرفتند. نوروز در گذشته دارای آداب چندی بوده است که امروز تنها برخی از آنها برجای مانده و پاره ای در دگرگشتهای زمانه از بین رفته است.۱

با این اوصاف این جشن را نمی توان یک جشن ملی به این معنا که جشن مردم باشد دانست و بلکه این جشن شاهان بوده  وغرض از آن دریافت هدایا از سران سپاه و ملل تابعه حکومتهای آنان و پرکردن خزانه های شاهی بوده است.

نوروز در روایات یعنی روز اتفاقات بزرگ و نه روز اول فروردین !

بسم الله الرحمن الرحیم 

در بعضی از روایات ما نوروز روز وقوع حوادث بسیار مهمی معرفی شده است و نیز برای این روز اعمالی از جمله روزه و غسل و انجام نماز مخصوص ذکر شده است. این مطلب سبب ایجاد این توهم شده که جشن نوروز ایرانیان در اول فروردین مورد اهتمام و توجه روایات است. در حالی که - صرفنظر از اشکالات علمی که نسبت به صدور و سند و مصدر این روایات موجود است - این روایات هیچگونه دلالتی بر مشروعیت جشن ایرانیان در اول فروردین ندارد و بلکه مراد از نوروز در آنها روز اتفاقات مهم - یا روز نو - است.

به روایت ذیل و توضیح سید خامنه ای در باره آن توجه کنید:

 بسندى از معلّى بن خنیس که در نوروز نزد امام صادق علیه السّلام رفتم، فرمود: امروز را میشناسى؟ گفتم روزیست که عجمها بزرگش دارند و بهم هدیه دهند قربانت، فرمود: بکعبه‏اى که در مکّه است، این شیوه براى امریست دیرین که تفسیرش کنم برایت تا بفهمى، گفتم: اى آقایم، آن را از شما بدانم دوست‏تر است نزد من از اینکه مرده‏هایم زنده شوند و دشمنانم بمیرند، فرمود: در نوروز بود که خدا از بنده‏هایش پیمان گرفت او را بپرستند و شریک با او نیاورند، و برسولان و حججش بگروند، و بائمّه علیهم السلام ایمان آرند.

نخست روز است که خورشید تابیده، باد وزیده، گل شکفته در زمین، روزى که کشتى نوح بر جودى استوار شده، روزى که خدا در آن هزارها که از ترس مرگ گریخته و مرده بودند زنده کرد، روزى که جبرئیل به پیغمبر فرود آمد روزى که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله على علیه السّلام را بدوش گرفت تا بتهاى قریش را از فراز کعبه افکند و خرد کرد، و همچنین بود ابراهیم علیه السّلام، روزى که پیغمبر فرمود تا اصحابش‏ با أمیر المؤمنین بیعت کردند، (1) روزى که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله على علیه السّلام را بوادى پریان فرستاد تا از آنها بیعت گیرد: روزى که دوباره مردم با على علیه السّلام بیعت کردند، روزى که بخوارج نهروان پیروز شد و ذو الثدیة را کشت، روزى که قائم ظهور کند و روزى که بدجّال پیروز شود و او را در زباله‏دان کوفه بدار زند، نو روزى نیاید جز اینکه ما توقع فرج داریم زیرا از روزهاى ما و روزهاى شیعیان ما است، 

                    آسمان و جهان-ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، ج‏3، ص: 81

 

سید خامنه ای گفته است:

نوروز، یعنى روز نو! در روایات ما - بخصوص همان روایت معروف معلّى‏بن‏خنیس - به این نکته توجه شده است. معلّى‏بن‏خنیس که یکى از رُوات برجسته‏ى اصحاب است و به نظر ما «ثقه» است، جزو شخصیتهاى برجسته و صاحب راز خاندان پیغمبر است. در کنار امام صادق (علیه‏الصّلاةوالسّلام) زندگى خود را گذرانده؛ بعد هم به شهادت رسیده است. این معلّى‏بن‏خنیس با این خصوصیات، خدمت حضرت مى‏رود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است، حضرت به او مى‏فرمایند: آیا مى‏دانى نوروز چیست؟
بعضى خیال مى‏کنند که حضرت در این روایت، تاریخ بیان کرده است - که در این روز، هبوط آدم اتفاق افتاد، قضیه‏ى نوح اتفاق افتاد، ولایت امیرالمؤمنین (علیه‏السّلام) اتفاق افتاد و چه و چه - برداشت من از این روایت، این نیست. من این‏طور مى‏فهمم که حضرت، دارد «روز نو» را معنا مى‏کند؛ منظور این است: امروز را که مردم، «نوروز» نام گذاشته‏اند، یعنى روزِ نو، روز نو یعنى چه؟ همه‏ى روزهاى خدا مثل هم است؛ کدام روز مى‏تواند «نو» باشد؟ شرط دارد؛ آن روزى که در آن، اتفاق بزرگى افتاده باشد، نوروز است. آن روزى که شما در آن بتوانید اتفاق بزرگى را محقَق کنید، نوروز است. بعد خود حضرت مثال مى‏زنند؛ مى‏فرمایند: آن روزى که جناب آدم و حوا، پا بر روى زمین گذاشتند، نوروز بود؛ براى بنى‏آدم و نوع بشر، روز نویى بود. آن روزى که حضرت نوح - بعد از توفان عالمگیر - کشتى خود را به ساحل نجات رساند، نوروز است؛ روز نویى است و داستان تازه‏یى در زندگى بشر آغاز شده است. آن روزى که قرآن بر پیغمبر نازل شد، روز نویى براى بشریت است - حقیقت قضیه همین است؛ روزى که قرآن براى بشر نازل مى‏شود، مقطعى در تاریخ است که براى انسانها روز نو است - آن روزى هم که امیرالمؤمنین به ولایت انتخاب شد، روز نو است.

اینها همه، نوروز است؛ چه از لحاظ تاریخ شمسى، با اول ماه «حَمَل» مطابق باشد، یا نباشد. این نیست که حضرت بخواهند بفرمایند که این قضایا، روز اول «حَمَل» - روز اول فروردین - اتفاق افتاده است؛ نخیر، بحث این است که هر روزى که این‏طور خصوصیاتى در آن اتفاق بیفتد، روز نو و نوروز است؛ چه اول فروردین، چه هر روز دیگرى از اوقات سال باشد.

                                              بیانات ایشان به مناسبت نوروز سال 1369


عید واقعی

سید خمینی  رحمه الله عید را چنین تعریف  می کند:

عید ملت مستضعف روزی است که مستکبرین دفن شوند. عید ملت ما روزی است که ریشه های فسادی که امروز در بعضی نقاط ایران هستند از بین بروند و می روند.

عید سعید و مبارک در حقیقت آن روزی است که با بیداری مسلمین و تعهد علمای اسلام  تمام مسلمانان جهان از سلطه ستمکاران و جهانخواران بیرون آیند، و این مقصد بزرگ زمانی میسر است که ابعاد مختلفه احکام اسلام را بتوانند به ملت های زیر ستم ارائه دهند و ملت ها را با اسام ناشناخته آشنا کنند.

عید مسلمین وقتی سعید و مبارک است که مسلمین خودشان استقلالشان را، و مجدشان را آن مجدی که در صدر اسلام بر مسلمین بود به دست بیاورند.

مادامی که مسلمین، درحال تفرق و تشتت، درحالی که همه چیزشان پیوسته به غیر است، هیچ روزی برای آن ها مبارک نیست . مبارک روزی است که دست اجانب از ممالک ما، از ممالک اسلامی کوتاه شود و مسلمین روی پای خودشان بایستند و امور مملکتشان را خودشان به دست بیاورند.

عید واقعی آن است که انسان رضای خدا را به دست بیاورد، درون خود را اصلاح کند.