حق جویی، حق گویی

کاوش حقایق دین

حق جویی، حق گویی

کاوش حقایق دین

نگاهی به قیام مختار ثقفی(۱)

 مختار ثقفی شخصیتی است که ظاهراً بعد از واقعه کربلا به خون خواهی شهیدان این واقعه قیام کرده است. درباره او و قیامش سؤالات بسیار وجود دارد مثل اینکه :

-          آیا این قیام واقعا به انگیزه خونخواهی شهدای کربلا بوده است یا انگیزه های دیگری مثل نصرت محمد حنفیه در کار بوده است؟

-          اساساً آیا مختار سلیم العقیده بوده است و امام سجاد علیه السلام  را امام مفترض الطاعه می دانسته است؟

-          آیا به دستور – یا لا اقل رضایت – ایشان قیام کرده است یا وی در این امر از دیگری یا نفس خود فرمان می برده است؟

-          آیا کیفیت‌هایی که وی برای مجازات مجرمان اجرا کرد سازگار با تعالیم اسلام و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه السلام و امامان معصوم علیهم اسلام بوده است؟

-          شخص وی آیا در کلام امامان معصوم علیه السلام ستوده است یا به دلائل گوناگون وی را نکوهیده اند؟

معمولاً گفته میشود اصل اقدام به انتقام جویی وی قطعاً اقدامی ستودنی و مورد تأیید امامان بوده است و نبود دستوری از امام علیه السلام بر قیام وی – با توجه به شرایط اختناق و فشاری که حاکم بوده است- دلیل آن نیست که این اقدام با نظر امام سجاد علیه السلام نبوده است. اما نوع و شیوه مجازات مجرمان  توسط وی، مورد تأیید صاحب نظران نیست.

روایات منسوب به معصومان علیهم السلام گاه  بر مدح وی دلالت دارد گاه بر ذمش. رأی حدیث پژوهان درباره  این روایات گونه گون است. برخی پژوهندگان روایات ستایش را ساخته کیسانیه – یعنی  فرقه ای که محمد حنفیه را امام می داند و از وی طرفداری می کند و مختار به ایشان منسوب و بلکه مؤسس ایشان دانسته شده – پنداشته و برخی دیگر روایات نکوهش را ساخته مخالفان امامان علیهم السلام قلمداد کرده اند. 

پژوهش عمیق و دقیق در امر او، نیازمند نگاهی تحلیلی به تاریخ و غور و تفحصی گسترده و ژرف در مصادر تاریخی و روائی است. در حال حاضر مقصود، بررسی تاریخ وی نیست. اما تلاش می شود روایات ستایش و نکوهش مختار هم از دیدگاه رجالیان و هم از دریچه ای مستقل تحلیل شود.

1-    مختار در روایات

روایات مدح مختار

کشی در رجال خود  روایاتی در مدح مختار ثقفی آورده است:

بنابر روایتی امام باقر علیه السلام از دشنام دادن مختار نهی فرموده و علت آن را چنین بیان نموده اند: او قاتلین -خاندان- ما را کشت، بیوه زنان ما را شوهر داد و در موقع عسرت و تنگدستى مال را در میان ما تقسیم نمود.

کش، [رجال الکشی‏] حَمْدَوَیْهِ عَنْ یَعْقُوبَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ سَدِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ لَا تَسُبُّوا الْمُخْتَارَ فَإِنَّهُ قَدْ قَتَلَ قَتَلَتَنَا وَ طَلَبَ بِثَأْرِنَا وَ زَوَّجَ أَرَامِلَنَا وَ قَسَّمَ فِینَا الْمَالَ عَلَى الْعُسْرَة‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌[1]

آنچه از نهی در سب مختار بر می آید این است که ظاهرا اطرافیان امام علیه‌السلام، مختار را شایسته سب و لعن می دانسته اند اما امام ایشان را از این کار باز می دارند. لذا این نهی، مدح مختار نیست بلکه تنها به جهت کارهایی که انجام داده، سب و لعن از او برداشته شده است.

 

در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده است که:  هیچ زن هاشمیه‏اى از ما خاندان شانه بسر نزد و خضاب نگرفت تا آن موقعى که مختار سر قاتلین امام حسین علیه‌السلام را نزد ما فرستاد.

کش، [رجال الکشی‏] إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ ابْنِ عَمِیرَةَ عَنْ جَارُودِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا امْتَشَطَتْ فِینَا هَاشِمِیَّةٌ وَ لَا اخْتَضَبَتْ حَتَّى بَعَثَ إِلَیْنَا الْمُخْتَارُ بِرُءُوسِ الَّذِینَ قَتَلُوا الْحُسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْه‏[2]

نیز چنین آمده است که هنگامى که سر ابن زیاد و عمر بن سعد را نزد على بن الحسین علیهما السلام آوردند آن حضرت خداى را سجده کرد و فرمود: سپاس مخصوص آن خدائى است که خون ما را از دشمنان طلب کرد. خدا به مختار جزاى خیر عطا فرماید.

کش، [رجال الکشی‏] مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عَلِیٍّ عَنْ خَالِدِ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع لَمَّا أُتِیَ بِرَأْسِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ وَ رَأْسِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ خَرَّ سَاجِداً وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَدْرَکَ لِی ثَأْرِی مِنْ أَعْدَائِی وَ جَزَى الْمُخْتَارَ خَیْراً[3]

 

در روایت دیگری فرزند مختار به امام باقر علیه السلام گفته است که مردم پدرم را کذاب میدانند، امام علیه‌السلام ادعای کذاب بودن او را رد نمی کنند، اما او را مدح و در پایان از خدا برایش طلب رحمت میکنند.

کش، [رجال الکشی‏] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عُثْمَانُ بْنُ حَامِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَزْدَادَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ یَسَارٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِیکٍ قَالَ دَخَلْنَا عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع یَوْمَ النَّحْرِ وَ هُوَ مُتَّکِئٌ وَ قَالَ أَرْسِلْ إِلَى الْحَلَّاقِ فَقَعَدْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ شَیْخٌ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ فَتَنَاوَلَ یَدَهُ لِیُقَبِّلَهَا فَمَنَعَهُ ثُمَّ قَالَ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَکَمُ بْنُ الْمُخْتَارِ بْنِ أَبِی عُبَیْدٍ الثَّقَفِیُّ وَ کَانَ مُتَبَاعِداً مِنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَمَدَّ یَدَهُ إِلَیْهِ حَتَّى کَادَ یُقْعِدُهُ فِی حَجْرِهِ بَعْدَ مَنْعِهِ یَدَهُ ثُمَّ قَالَ أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ أَکْثَرُوا فِی أَبِی وَ قَالُوا وَ الْقَوْلُ وَ اللَّهِ قَوْلُکَ قَالَ وَ أَیَّ شَیْ‏ءٍ یَقُولُونَ قَالَ یَقُولُونَ کَذَّابٌ وَ لَا تَأْمُرُنِی بِشَیْ‏ءٍ إِلَّا قَبِلْتُهُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَخْبَرَنِی أَبِی وَ اللَّهِ أَنَّ مَهْرَ أُمِّی کَانَ مِمَّا بَعَثَ بِهِ الْمُخْتَارُ أَ وَ لَمْ یَبْنِ دُورَنَا وَ قَتَلَ قَاتِلِینَا وَ طَلَبَ بِدِمَائِنَا فَرَحِمَهُ اللَّهُ وَ أَخْبَرَنِی وَ اللَّهِ أَبِی أَنَّهُ کَانَ لَیَسْمُرُ عِنْدَ فَاطِمَةَ بِنْتِ عَلِیٍّ یُمَهِّدُهَا الْفِرَاشَ وَ یُثْنِی لَهَا الْوَسَائِدَ وَ مِنْهَا أَصَابَ الْحَدِیثَ رَحِمَ اللَّهُ أَبَاکَ رَحِمَ اللَّهُ أَبَاکَ مَا تَرَکَ لَنَا حَقّاً عِنْدَ أَحَدٍ إِلَّا طَلَبَهُ قَتَلَ قَتَلَتَنَا وَ طَلَبَ بِدِمَائِنَا

از عبد اللَّه بن شریک نقل میکند که گفت: روز عید قربان بحضور امام محمّد باقر علیه السلام مشرف شدیم. حضرت باقر فرمود: یک حَلّاق - شخصى را که سر میتراشد-  نزد من بیاورید. من در مقابل آن بزرگوار نشسته بودم که دیدم پیرمردى از اهل کوفه بحضور آن حضرت آمد و دست امام باقر را گرفت که ببوسد. ولى امام اجازه نداد. سپس حضرت باقر باو فرمود: تو کیستى؟ گفت: من حَکَم ابن مختار بن ابو عبیده ثقفى هستم. امام باقر علیه السلام دست خود را کشید و او را که با آن حضرت فاصله داشت آورد و نزدیک خود جاى داد. وى بحضرت باقر گفت: خدا امور ترا اصلاح نماید مردم در باره پدرم قیل و قال‏هائى دارند. ولى به خدا قسم آنچه که تو بفرمائى حق همان است. امام باقر فرمود: چه میگویند؟ گفت: میگویند: مختار کذاب بود. ولى من هر چه شما بفرمائید قبول دارم. امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: سبحان اللَّه! به خدا قسم پدرم بمن خبر داد که مهر مادرم از آن چیزهائى بود که مختار فرستاد. آیا نه چنین است که مختار خانه‏هاى ما را بنا کرد؟ و دشمنان ما را کشت؟ خونهاى ما را مطالبه نمود؟ خدا او را رحمت کند. به خدا قسم پدرم بمن خبر داد که با فاطمه دختر حضرت امیر شبانه سخن میگفتند و پدرم رخت خواب براى فاطمه آماده میکرد و متکا میاورد. پدرم این حدیث را از فاطمه شنید. خدا پدرت را رحمت کند! خدا پدرت را بیامرزد که حق ما را نزد احدى نگذاشت. قاتلین ما را کشت و براى ما خون خواهى کرد.

 

روایات ذم مختار

در ذم او نیز روایاتی آمده است:

کشی در رجالش از امام صادق علیه السلام روایت میکند که مختار به على بن الحسین علیهما السلام دروغ مى‏بست.

کش، [رجال الکشی‏] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عُثْمَانُ بْنُ حَامِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَزْدَادَ الرَّازِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْمُزَخْرِفِ عَنْ حَبِیبٍ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ الْمُخْتَارُ یَکْذِبُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع [4] 

با پذیرش این روایت راه هیچ گونه توجیهی بر کارهای مختار نمی ماند. اما باید دید این کذب او چه بوده است؟- در بخش نکات تاریخی به آن اشاره  می شود.-  

نیز از امام محمّد باقر علیه السلام روایت میکند که :

کش، [رجال الکشی‏] جَبْرَئِیلُ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ الْعُبَیْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ کَتَبَ الْمُخْتَارُ بْنُ أَبِی عُبَیْدٍ إِلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ بَعَثَ إِلَیْهِ بِهَدَایَا مِنَ الْعِرَاقِ فَلَمَّا وَقَفُوا عَلَى بَابِ عَلِیٍّ دَخَلَ الْآذِنُ یَسْتَأْذِنُ لَهُمْ فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ رَسُولُهُ فَقَالَ أَمِیطُوا عَنْ بَابِی فَإِنِّی لَا أَقْبَلُ هَدَایَا الْکَذَّابِینَ وَ لَا أَقْرَأُ کُتُبَهُمْ فَمَحَوُا الْعِنْوَانَ وَ کَتَبُوا لِلْمَهْدِیِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ اللَّهِ لَقَدْ کَتَبَ إِلَیْهِ بِکِتَابٍ مَا أَعْطَاهُ فِیهِ شَیْئاً إِنَّمَا کَتَبَ إِلَیْهِ یَا ابْنَ خَیْرِ مَنْ طَشَى وَ مَشَى فَقَالَ أَبُو بَصِیرٍ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع أَمَّا الْمَشْیُ فَأَنَا أَعْرِفُهُ فَأَیُّ شَیْ‏ءٍ الطَّشْیُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْحَیَاة[5]

مختار نامه‏اى براى على بن الحسین نوشت و از عراق هدایائى تقدیم نمود. هنگامى که فرستادگان مختار بر در خانه حضرت زین العابدین آمدند، شخصى رفت براى آنان اجازه ورود بگیرد، پس فرستاده امام نزد آنان آمد و گفت: - امام سجاد میفرماید - از در خانه من دور شوید، زیرا من هدیه‏هاى دروغ‏گویان را نمیپذیرم و نامه‏هاى آنان را نمى‏خوانم. آنان نام حضرت سجاد را محو کردند و در عوض نام محمّد بن حنفیه را نوشتند. امام محمّد باقر علیه السلام میفرماید: مختار در آن نامه چیزى براى امام سجاد ننوشته بود غیر از اینکه نوشته بود: یا ابن خیر من طشى و مشى. ابو بصیر میگوید: بحضرت باقر گفتم: من معناى کلمه مشى را میدانم. معناى کلمه طشى چیست؟ فرمود: حیات و زندگى کردن. 

ابن داوود بعد از نقل این روایت میگوید: اما بازگرداندن هدیه ی بار دوم، شاید بجهت علتی بوده است که بر آن عارض شده است و با صحت عقیده مختار منافاتی ندارد، اینکه بازگرداندن هدیه به سبب دروغ گو بودن مختار باشد نیز بعید است چرا که این علت در هدیه اول هم بوده و نمیشود امام با وجود پذیرش هدیه اول چنین فرموده باشند.[6]  

به نظر می رسد توجیه ابن داوود باز هم به نکوهش مختار کمک می کند. چرا که نپذیرفتن امام، هدیه دوم مختار را، می تواند دقیقا به همان علتی باشد که بر او عارض شده، یعنی دروغ بستن مختار.  

کشی روایت دیگری نیز در ذم مختار آورده کرده است:

کش، رجال الکشی سَعْدٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ صَادِقُونَ لَا نَخْلُو مِنْ کَذَّابٍ یَکْذِبُ عَلَیْنَا وَ یُسْقِطُ صِدْقَنَا بِکَذِبِهِ عَلَیْنَا عِنْدَ النَّاسِ- کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَصْدَقَ الْبَرِیَّةِ لَهْجَةً وَ کَانَ مُسَیْلِمَةُ یَکْذِبُ عَلَیْهِ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَصْدَقَ مَنْ بَرَأَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ الَّذِی یَکْذِبُ عَلَیْهِ وَ یَعْمَلُ فِی تَکْذِیبِ صِدْقِهِ بِمَا یَفْتَرِی عَلَیْهِ مِنَ الْکَذِبِ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَبَإٍ لَعَنَهُ اللَّهُ «1» وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع قَدِ ابْتُلِیَ بِالْمُخْتَارِ...[7]

از ابن سنان نقل شده که امام صادق علیه السلام فرمودند : ما خانواده (رسول خدا) راستگویانى هستیم که از بسیار دروغگویی که بر ما دروغ مى‏بندد و با دروغ بستنش بر ما، صدق و راستى ما را نزد مردم بدور میافکند خالى و تهى نیستیم-با هر یک از ما بسیار دروغگوئى بوده و هست-. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله، در سخن گفتن راستگوترین مردم بود و مسیلمة (کذّاب که در زمان آن حضرت ادّعاء پیغمبرى نمود) بر او دروغ مى‏بست، و امیر المؤمنین علیه السلام پس از رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) راستگوترین کسانى بود که خدا آفریده، و آنکه دروغ بر آن حضرت مى‏بست و با اینکار راستگویی او را تکذیب میکرد عبد اللَّه بن سبا بود که خدا او را لعنت نموده و از رحمت خود دورش گرداند، و حضرت ابا عبد اللَّه حسین بن على علیه السلام به مختار مبتلى و گرفتار بود. 

مرحوم خوئی با بیان اینکه امام حسین علیه‌السلام در مدینه بودند و مختار در کوفه می زیست، و نیز اینکه هیچ کذبی از مختار نسبت به امام حسین علیه‌السلام به ما نرسیده است، احتمال تحریف در این روایت یا اینکه مختار دیگری جز مختاربن ابی عبیده مراد بوده باشد را مطرح می کند.[8]  

اما این احتمال پذیرفتنی نیست چرا که نرسیدن کذبی از مختار به ما، دال بر عدم صدور کذب از سوی او نیست. خاصه اینکه روایات دیگری نیز اجمالا گزارشی از کذب او دارند؛ هر چند تفصیلا بیان نکرده اند که این کذب چیست. 

صدوق نیز در علل الشرائع چنین نقل میکند :

ع، [علل الشرائع‏] دَسَّ مُعَاوِیَةُ إِلَى عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ وَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ وَ إِلَى حُجْرِ بْنِ الْحَارِثِ وَ شَبَثِ بْنِ رِبْعِیٍّ دَسِیساً أَفْرَدَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِعَیْنٍ مِنْ عُیُونِهِ أَنَّکَ إِنْ قَتَلْتَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ فَلَکَ مِائَتَا أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ جُنْدٌ مِنْ أَجْنَادِ الشَّامِ وَ بِنْتٌ مِنْ بَنَاتِی فَبَلَغَ الْحَسَنَ ع فَاسْتَلْأَمَ وَ لَبِسَ دِرْعاً وَ کَفَرَهَا وَ کَانَ یَحْتَرِزُ وَ لَا یَتَقَدَّمُ لِلصَّلَاةِ بِهِمْ إِلَّا کَذَلِکَ فَرَمَاهُ أَحَدُهُمْ فِی الصَّلَاةِ بِسَهْمٍ فَلَمْ یَثْبُتْ فِیهِ لِمَا عَلَیْهِ مِنَ اللَّأْمَةِ فَلَمَّا صَارَ فِی مَظْلَمِ سَابَاطَ ضَرَبَهُ أَحَدُهُمْ بِخَنْجَرٍ مَسْمُومٍ فَعَمِلَ فِیهِ الْخَنْجَرُ فَأَمَرَ ع أَنْ یُعْدَلَ بِهِ إِلَى بَطْنِ جُرَیْحَى وَ عَلَیْهَا عَمُّ الْمُخْتَارِ بْنِ أَبِی عُبَیْدِ بْنِ مَسْعُودِ بْنِ قَیْلَةَ فَقَالَ الْمُخْتَارُ لِعَمِّهِ تَعَالَ حَتَّى نَأْخُذَ الْحَسَنَ وَ نُسَلِّمَهُ إِلَى مُعَاوِیَةَ فَیَجْعَلَ لَنَا الْعِرَاقَ فَنَذِرَ بِذَلِکَ الشِّیعَةُ مِنْ قَوْلِ الْمُخْتَارِ لِعَمِّهِ فَهَمُّوا بِقَتْلِ الْمُخْتَارِ فَتَلَطَّفَ عَمُّهُ لِمَسْأَلَةِ الشِّیعَةِ بِالْعَفْوِ عَنِ الْمُخْتَارِ فَفَعَلُوا[9]

معاویه عمر و بن حریث، اشعث بن قیس، حجر بن حارث و شبث بن ربعى را دسیسه قرار داد و براى هر یک از ایشان جاسوسى گماشت و گفت: هر کس حسن بن على را بکشد مبلغ دو هزار درهم و یک لشکر از لشکرهاى شام و یکى از دخترانم را به وى جائزه خواهم داد. هنگامى که این توطئه بگوش امام حسن علیه السّلام رسید زیر لباسهاى خود اسلحه پوشید، از آن مردم بر حذر بود، جز با پوشیدن سلاح براى نماز حاضر نمیشد. در آن هنگامى که امام حسن مشغول نماز بود یکى از آنان تیرى بجانب آن بزرگوار پرتاب کرد. ولى چون اسلحه در بر داشت مؤثر واقع نشد. موقعى که آن حضرت به ساباط مدائن رسید یکى از ایشان خنجر مسمومى به ران مبارک امام حسن زد که کارگر شد. سپس آن بزرگوار دستور داد تا وى را بسوى قبیله جریحى باز گردانیدند که عموى مختار والى آنان بود. مختار به عموى خود گفت: بیا تا امام حسن را بگیریم و به معاویه تسلیم نمائیم و او عراق را بما واگذار کند. وقتى شیعیان از قول مختار که بعموى خود گفته بود آگاه شدند تصمیم گرفتند مختار را بقتل برسانند. ولى عموى مختار به وى لطفى کرد و از شیعیان خواست تا او را عفو نمودند و آنها چنین کردند. 

مرحوم خوئی این روایت را به علت مرسل بودن، غیر قابل اعتماد میداند. و اضافه می کند به فرض صحت، می توان گفت مراد مختار جدی نبوده و قصد او کشف دیدگاه عمویش بوده است، که اگر عمویش قصد چنین کاری دارد، امام را از چنگ او نجات بخشد و بنابراین گفته او از روی شفقت نسبت به امام حسن علیه السلام بوده است.[10] 

اما این احتمال پذیرفتنی نیست چرا که ظاهرا قضیه برعکس بوده است و بجای اینکه مختار، در مقابل عمویش طرفدار امام حسن علیه‌السلام و از شیعیان او باشد، عمویش برای او از شیعیان به جهت این پیشنهاد درخواست عفو می نماید. نیز جای آن داشت که اگر واقعا مراد جدی او نبوده، پس از تصمیم شیعیان به قتل او، مراد جدی خود را ظاهر نماید نه اینکه دیگری برای او وساطت کند.  

ان شاءالله جمع بندی روایات و بررسی مستقل مختار و قیام او در پست های بعدی خواهد آمد



[1] . بحارالأنوار     45     343    باب 49- أحوال المختار بن أبی عبید ا..

[2] . همان، ص 344

[3] . همان.

[4] .همان

[5] . بحارالأنوار     45     344    باب 49- أحوال المختار بن أبی عبید ا..

[6] . رجال‏ابن‏داود ص :  515؛  أما رد الثانیة فلعله لعلة عارضة اقتضت ذلک و هو لا ینافی صحة عقیدة المختار و أما تعلیل رده إیاها بقوله لا یقبل هدایا الکذابین فبعید إذ هذه العلة موجودة فی الأولى و حاشا الإمام علیه السلام من هذا القول بعد قبول الأولى.

[7] . بحارالأنوار ج : 2 ص : 217.

[8] . معجم‏رجال‏الحدیث ج : 18  ص :  97.

[9] . بحارالأنوار ج : 44 ص : 33.

[10] . معجم‏رجال‏الحدیث ج : 18  ص :  97.

نظرات 1 + ارسال نظر
یه قاچ انار سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ق.ظ http://www.1ghachanar.persianblog.ir

ازنسل علی امام وهادی داریم
هرسال نشانه ونمادی داریم
فرموده ولی امرمان خامنه ای
امسال،جهاداقتصادی داریم...
سال نو مبارک
یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد