بسم الله الرحمان الرحیم
ضعفای شیعه
رسول خدا صلی الله علیه و آله و اوصیای پاکش سخت دغدغه مند ضعیفان شیعه بودند. آنها که به این انوار پاک ارداتمندند اما توان تحلیل و ادارک عمیق معارف خاندان وحی را نداشته و از شبهه های و عداوتهای مخالفان میلرزند و به ظاهر هم کسی کفیل حمایت و هدایت ایشان نیست. توده هایی از مردم که اگرچه به نشان تشیع و مناصره علی علیه السلام و برگزیدگان خاندانش ممتاز و مفتخرند، اما از ژرفای فهم و توانایی بیان و احتجاج و دفاع از عقاید و سرمایه های خویش کم بهره و بنابراین در مقابل خرده گیری ها و فتنه های مخالفان آسیب پذیر و در تهدید رنجش و شکستن و بلکه تأثر و تزلزلند.
قلوب و عقول شیعیان همواره آماج تیرهای پرکین طعن مخالفان است که به زهر شبهه و نیرنگ و غدر و فتنه آفرینی آلوده است. عالمان شیعه بار خود را با تعصب و یا علم بسته و تاحدی از خطر این حمله و ضربه رسته اند. اما کفیل و نگران این توده محروم و مظلوم و غریب نیز نیستند!
رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام و پیشوایان پیراسته از نسل او اما، همواره و بیش از هر طائفه ای نگران این خیل بی پناه بودند و با بیم دهی های تکان دهنده و امید بخشی های انگیزاننده ، نسبت به این گروه در اصحاب و یاران نخبه خود تعهد و مسئولیت و شیدایی برای دستگیری از اینان آفریدند.
تاریخ تشیع هر چند از سرمایه عالمان صدر نشین و فقیهان بلند پایه گران بار است اما از نظر صالحان مصلح توده گرا، تنگ دست است. کسانی که بدون تکیه به علم ودانایی و عواقب دنیایی دست و پاگیر و ذلیل کننده آن، آستین همت به پالایش عقائد تودهای شیعه – که از هجوم کژی ها و فتنه خرافه ها یک روز خوش هم در تاریخ به خود ندیده ند – برزنند.
این تهیدستی انگیزه امامان شیعه بر انگیزش نخبگان شیعه بود. روایات زیر را که بارقه هایی از این انگیزش باز میتاباند، برای آنهایی می نویسم که
ادامه مطلب ...بسم الله الر حمن الرحیم
رایت رسول خدا ص
از روایات به دست می آید که رایت رسول خدا صلی الله علیه و آله ا زاختصاصات امامت است و ایشان یوم بدر آنرا افراشت و سبب نصر مومنان شد و آنگاه آن را بست و به علی داد و علی علیه السلام یوم جمل آن را گشود و سبب نصر سپاهش شد و دیگر تا قیام قائم افراشته نمیشود.
این رایت قطعه ای پارچه از پنبه یا کتان یا ابریشم و حریر نیست بلکه از برگ بهشتی و عمودش از عمود های عرش و نصرت الهی آن را به حرکت در می آورد. آن را روز بدر جبرائیل برای رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد و در بعضی روایات آمده که نزد ائمه محفوظ است تا نوبت به قائم برسد اما در روایات دیگری هست که برای وی هم جبرائیل می آورد و البته برخی این روایات دومی را محمول به تقیه دانسته اند.
پرسش این است:
1- آیا این رایت امری مادی و ملموس است ؟ یا کنایه از کیفیت ویژه ای نصر است؟
2- نبود رایت رسول خدا با حسین علیه السلام طعن در قیام اوست است ؟
توجه به چند روایت در این باره معارف سودمندی از این رایت به دست میدهد:
1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمَّا الْتَقَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ أَهْلُ الْبَصْرَةِ نَشَرَ الرَّایَةَ رَایَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَزَلْزَلَتْ أَقْدَامُهُمْ فَمَا اصْفَرَّتِ الشَّمْسُ حَتَّى قَالُوا آمِنَّا یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَ لَا تَقْتُلُوا الْأَسْرَى وَ لَا تُجْهِزُوا الْجَرْحَى وَ لَا تَتْبَعُوا مُوَلِّیاً وَ مَنْ أَلْقَى سِلَاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ لَمَّا کَانَ یَوْمُ صِفِّینَ سَأَلُوهُ نَشْرَ الرَّایَةِ فَأَبَى عَلَیْهِمْ فَتَحَمَّلُوا عَلَیْهِ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع وَ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ لِلْحَسَنِ یَا بُنَیَّ إِنَّ لِلْقَوْمِ مُدَّةً یَبْلُغُونَهَا وَ إِنَّ هَذِهِ رَایَةٌ لَا یَنْشُرُهَا بَعْدِی إِلَّا الْقَائِمُ[2] ص الغیبةللنعمانی ص : 307
2- أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ یَحْیَى بْنُ زَکَرِیَّا بْنِ شَیْبَانَ عَنْ یُونُسَ بْنِ کُلَیْبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا یَخْرُجُ الْقَائِمُ ع حَتَّى یَکُونَ تَکْمِلَةُ الْحَلْقَةِ قُلْتُ وَ کَمْ تَکْمِلَةُ الْحَلْقَةِ قَالَ عَشَرَةُ آلَافٍ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ ثُمَّ یَهُزُّ الرَّایَةَ وَ یَسِیرُ بِهَا فَلَا یَبْقَى أَحَدٌ فِی الْمَشْرِقِ وَ لَا فِی الْمَغْرِبِ إِلَّا لَعَنَهَا وَ هِیَ رَایَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِیلُ یَوْمَ بَدْرٍ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هِیَ وَ اللَّهِ قُطْنٌ وَ لَا کَتَّانٌ وَ لَا قَزٌّ وَ لَا حَرِیرٌ قُلْتُ فَمِنْأَیِّ شَیْءٍ هِیَ قَالَ مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ نَشَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص یَوْمَ بَدْرٍ ثُمَّ لَفَّهَا وَ دَفَعَهَا إِلَى عَلِیٍّ ع فَلَمْ تَزَلْ عِنْدَ عَلِیٍّ ع حَتَّى إِذَا کَانَ یَوْمُ الْبَصْرَةِ نَشَرَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ ثُمَّ لَفَّهَا وَ هِیَ عِنْدَنَا هُنَاکَ لَا یَنْشُرُهَا أَحَدٌ حَتَّى یَقُومَ الْقَائِمُ فَإِذَا هُوَ قَامَ نَشَرَهَا فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ فِی الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ إِلَّا لَعَنَهَا وَ یَسِیرُ الرُّعْبُ قُدَّامَهَا شَهْراً وَ وَرَاءَهَا شَهْراً وَ عَنْ یَمِینِهَا شَهْراً وَ عَنْ یَسَارِهَا شَهْراً ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّهُ یَخْرُجُ مَوْتُوراً غَضْبَانَ أَسِفاً لِغَضَبِ اللَّهِ عَلَى هَذَا الْخَلْقِ[3]الغیبة للنعمانی، ص: 308
3- أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِی طَلْحَةَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا ثَابِتُ کَأَنِّی بِقَائِمِ أَهْلِ بَیْتِی قَدْ أَشْرَفَ عَلَى نَجَفِکُمْ هَذَا وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى نَاحِیَةِ الْکُوفَةِ فَإِذَا هُوَ أَشْرَفَعَلَى نَجَفِکُمْ نَشَرَ رَایَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِذَا هُوَ نَشَرَهَا انْحَطَّتْ عَلَیْهِ مَلَائِکَةُ بَدْرٍ قُلْتُ وَ مَا رَایَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ عَمُودُهَا مِنْ عُمُدِ عَرْشِ اللَّهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ سَائِرُهَا مِنْ نَصْرِ اللَّهِ لَا یَهْوِی بِهَا إِلَى شَیْءٍ إِلَّا أَهْلَکَهُ اللَّهُ قُلْتُ فَمَخْبُوَّةٌ عِنْدَکُمْ حَتَّى یَقُومَ الْقَائِمُ ع أَمْ یُؤْتَى بِهَا قَالَ لَا بَلْ یُؤْتَى بِهَا قُلْتُ مَنْ یَأْتِیهِ بِهَا قَالَ جَبْرَئِیلُ ع [4] الغیبة للنعمانی، ص: 309
بنابراین آنچه در پاسخ پرسش اول از روایات به دست می آید این است:
این رایت رمزی است به اموری که الان برما به خوبی معلوم نیست و جبرائیل باید بیاورد و به اراده خداوند قبل قیام قائم با کسی نیست و رایتی که از جنس ورق جنت است و عمودش از عمودهای عرش و رحمت الهی است به معنای نوع خاصی از نصرت است و اگرچه امری موجود است و نباید صرفا به مفاهیمی مثل نصرت تأویل شود اما امری مادی و این دنیایی نیز نیست وبنابر این رفع و وضعش نیست معلوم نیست به چه معناست. وجود رایت ملموس است اما شیئی از جنس ماده این جهان نیست.
و در پاسخ پرسش دوم باید گفت:
اولاً- نبود این رایت در قیام حسین علیه السلام به اراده خداست. قدر مسلم نصرتی که در بدر و جمل خدا اراده کرده است در قیامی جز قیام قائم نخواهد بود .ائمه علیهم السلام در این راستا از خود اختیاری نداشته اند که نبود این رایت طعنی بر آنها باشد.
ثانیاً- که این رایت را خود رسول خدا صلی الله علیه و آله هم درهمه جنگهایش با خود نداشت پس نبودش با علی علیه السلام در جنگ صفین یا حسین علیه السلام طعن در اینان و قیامهایشان نیست.
ثالثاً- رایت را باید جبرائیل بیاورد و بنابر این افراشتنش منوط به فعل اوست و پس به اختیار حسین علیه السلام نبوده است.
[1] . باب ما جاء فی ذکر رایة رسول الله ص و أنه لا ینشرها بعد یوم الجمل إلا القائم ع
[2] ابو عبد اللَّه (امام صادق) علیه السّلام فرمود: هنگامى که امیر المؤمنین با اهل بصره بهم رسیدند آن حضرت پرچم- پرچم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله- را گشود و در نتیجه قدمهاى آنان لرزید و هنوز شعاع آفتاب زرد نشده بود که گفتند:اى پسر ابى طالب ما ایمان آوردیم، این هنگام بود که آن حضرت دستور داد اسیران را نکشید و کار زخمى را یکسره نکنید و آن را که از میدان جنگ رو بر تافته دنبال مکنید، و هر کس که اسلحه بر زمین گذاشت در امان خواهد بود و هر کس در خانهاش را بست در امان است.و چون روز صفّین شد از حضرت خواستند که آن پرچم را دوباره بگشاید آن حضرت نپذیرفت حسن و حسین علیهما السّلام و عمّار رضى اللَّه عنه را واسطه قرار دادند امیر المؤمنین بحسن فرمود: فرزندم این مردم را مدّتى مقرّر شده است که بآن نخواهند رسید و این پرچم پرچمى است که پس از من کسى آن را بجز امام قائم نخواهدگشود.
[3] . ابو عبد اللَّه (امام صادق) علیه السّلام فرمود: قائم علیه السّلام خروج نکند تا آنگاه که حلقه کامل گردد. عرض کردم: حلقه [کاملشدنش] چقدر است؟ فرمود:ده هزار که جبرئیل از سمت راستش و میکائیل از سمت چپش باشد، سپس پرچم را باهتزاز در آورد و با پرچم حرکت کند یک نفر در خاور و باختر نماند مگر آنکهپرچم را لعنت کند و آن پرچم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله است که جبرئیل آن را روز بدر فرود آورد. (1) سپس فرمود: اى ابا محمّد آن پرچم بخدا قسم نه از پنبه است و نه از کتان و نه از ابریشم و نه از حریر. عرض کردم: پس از چیست؟ فرمود: از ورق بهشتى است، رسول خدا آن را بروز بدر برگشود سپس باز درهم پیچید و بعلىّ علیه السّلام سپرد و همواره نزد علىّ علیه السّلام بود تا آنکه روز بصره فرا رسید پس امیر المؤمنین علیه السّلام آن را گشود و خداوند فتح را نصیب علىّ کرد سپس آن را درهم پیچید و آن اینجا نزد ما است هیچ کس آن را باز نخواهد کرد تا آنکه قائم قیام کند و چون او قیام کرد آن پرچم را باز کند و کسى در خاور و باختر نماند مگر آنکه آن را لعنت کند و رعب آن حضرت یک ماهه راه از پیشاپیش و از پشت سر و از سمت راست و سمت چپ آن حضرت در حرکت باشد.غیبت نعمانى-ترجمه فهرى ، ص362.
[4] . ابو جعفر (امام باقر) علیه السّلام مرا فرمود: اى ثابت گوئى قائم اهل بیتم را مىبینم که روى باین نجف شما آورده- و با دست اشاره بسمت کوفه کرد- و همین که روى بنجف شما کند پرچم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله را میگشاید و چون آن را باز کرد فرشتگان بدر بر او فرود مىآیند.عرض کردم: پرچم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله چیست؟ فرمود: عمودش از عمودهاى عرش خدا و از رحمت او است و بقیّهاش از نصرت خدا است بچیزى با آن پرچم فرود نمیآید مگر اینکه خداوند آن را هلاک میکند.عرض کردم: پس در نزد شما پنهان است تا آنکه قائم قیام کند یا آنکه آن موقع براى او مىآورند؟ فرمود: نه بلکه برایش مىآوردند. عرض کردم: چه کسى براى او مىآورد؟ فرمود: جبرئیل علیه السّلام. [شرح: محتمل است که نفى آن حضرت از باب تقیّه باشد تا حکّام جور بجبر مطالبهاش نکنند و محتمل است تأویلى در پرچم باشد]
نوروز، از جشنهای باستانی ایرانیان است. در زمانهای کهن، جشن نوروز در نخستین روز فروردین (معمولاً مطابق با21مارس) آغاز میشد، ولی مشخص نیست که چند روز طول میکشیده است. مطابق برخی از اسناد، جشن عمومی نوروز تا پنجمین روز فروردین برپا میشد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شاید بتوان گفت، طی پنج روز اول فروردین جشن نوروز جنبه ملی و عمومی داشت، در حالیکه طی باقیمانده ماه، هنگامیکه پادشاهان مردم عادی را به دربار میپذیرفتند جنبه خصوصی و سلطنتی می یافت . *تاریخچه جشن نوروز از آیینهای باستانی و ملی ایرانیان میباشد. اگرچه مطالبی کلی در تعداد اندکی از کتابهای نوشته شده در روزگار ساسانیان درباره جشن نوروز وجود دارد. با استناد بر نوشته های بابلیها، شاهان هخامنشی در طول جشن نوروز در ایوان کاخ خود نشسته و نمایندگانی را از استانهای گوناکون که پیشکشهایی نفیس همراه خود برای شاهان آورده بودند میپذیرفتند. گفته شده که داریوش کبیر، یکی از شاهان هخامنشی ((۴۲۱ - ۴۸۶)، در آغاز هر سال از پرستشگاه بأل مردوک، که از خدایان بزرگ بابلیان بود دیدن میکرد. همچنین پارتیان و ساسانیان همه ساله نوروز را را با برپایی مراسم و تشریفات خاصی جشن میگرفتند. صبح نوروز شاه جامه ویژه خود را پوشیده و به تنهایی وارد کاخ میشد. سپس کسی که به خوشقدمی شناخته شده بود وارد میشد. و سپس والامقامترین موبد در حالی که همراه خود فنجان، حلقه و سکه هایی همه از جنس زر، شمشیر، تیر و کمان، قلم، مرکب و گل داشت در حین زمزمه دعا وارد کاخ میشد. پس از موبد بزرگ ماموران حکومت در صفی منظم وارد کاخ شده و هدایای خود را تقدیم شاه میکردند. . شاه پیشکشهای نفیس را به خزانه فرستاده و باقی هدایا را میان حاضران پخش میکرد. ۲۵ روز مانده به نوروز، دوازده ستون با آجرهای گلی در محوطه کاخ برپا شده، و دوازده نوع دانه گیاه مختلف بر بالای هریک از آنها کاشته میشد. در روز ششم نوروز، گیاهان تازه روییده شده بر بالای ستونها را برداشته و آنها را کف کاخ میپاشیدند و تا روز ۱۶ فروردین که به آن روز مهر میگفتند، آنها را برنمی داشتند. جشنهایی که از آن روزگار به یادگار مانده، هیچ یک به طول و تفصیل نوروز نیست. نوروز جشنی است که یک جشن کوچکتر (چهارشنبه سوری) به پیشواز آن میآید و جشنی دیگر (سیزده به در) به بدرقه آن. و نماد آن انداختن سفره هفت سین است. پارتیان و ساسانیان همه ساله نوروز را را با برپایی مراسم و تشریفات خاصی جشن میگرفتند. نوروز در گذشته دارای آداب چندی بوده است که امروز تنها برخی از آنها برجای مانده و پاره ای در دگرگشتهای زمانه از بین رفته است.۱
با این اوصاف این جشن را نمی توان یک جشن ملی – به این معنا که جشن مردم باشد – دانست و بلکه این جشن شاهان بوده وغرض از آن دریافت هدایا از سران سپاه و ملل تابعه حکومتهای آنان و پرکردن خزانه های شاهی بوده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
در بعضی از روایات ما نوروز روز وقوع حوادث بسیار مهمی معرفی شده است و نیز برای این روز اعمالی از جمله روزه و غسل و انجام نماز مخصوص ذکر شده است. این مطلب سبب ایجاد این توهم شده که جشن نوروز ایرانیان در اول فروردین مورد اهتمام و توجه روایات است. در حالی که - صرفنظر از اشکالات علمی که نسبت به صدور و سند و مصدر این روایات موجود است - این روایات هیچگونه دلالتی بر مشروعیت جشن ایرانیان در اول فروردین ندارد و بلکه مراد از نوروز در آنها روز اتفاقات مهم - یا روز نو - است.
به روایت ذیل و توضیح سید خامنه ای در باره آن توجه کنید:
بسندى از معلّى بن خنیس که در نوروز نزد امام صادق علیه السّلام رفتم، فرمود: امروز را میشناسى؟ گفتم روزیست که عجمها بزرگش دارند و بهم هدیه دهند قربانت، فرمود: بکعبهاى که در مکّه است، این شیوه براى امریست دیرین که تفسیرش کنم برایت تا بفهمى، گفتم: اى آقایم، آن را از شما بدانم دوستتر است نزد من از اینکه مردههایم زنده شوند و دشمنانم بمیرند، فرمود: در نوروز بود که خدا از بندههایش پیمان گرفت او را بپرستند و شریک با او نیاورند، و برسولان و حججش بگروند، و بائمّه علیهم السلام ایمان آرند.
نخست روز است که خورشید تابیده، باد وزیده، گل شکفته در زمین، روزى که کشتى نوح بر جودى استوار شده، روزى که خدا در آن هزارها که از ترس مرگ گریخته و مرده بودند زنده کرد، روزى که جبرئیل به پیغمبر فرود آمد روزى که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله على علیه السّلام را بدوش گرفت تا بتهاى قریش را از فراز کعبه افکند و خرد کرد، و همچنین بود ابراهیم علیه السّلام، روزى که پیغمبر فرمود تا اصحابش با أمیر المؤمنین بیعت کردند، (1) روزى که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله على علیه السّلام را بوادى پریان فرستاد تا از آنها بیعت گیرد: روزى که دوباره مردم با على علیه السّلام بیعت کردند، روزى که بخوارج نهروان پیروز شد و ذو الثدیة را کشت، روزى که قائم ظهور کند و روزى که بدجّال پیروز شود و او را در زبالهدان کوفه بدار زند، نو روزى نیاید جز اینکه ما توقع فرج داریم زیرا از روزهاى ما و روزهاى شیعیان ما است،
آسمان و جهان-ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، ج3، ص: 81
سید خامنه ای گفته است:
بیانات ایشان به مناسبت نوروز سال 1369
سید خمینی رحمه الله عید را چنین تعریف می کند:
عید ملت مستضعف روزی است که مستکبرین دفن شوند. عید ملت ما روزی است که ریشه های فسادی که امروز در بعضی نقاط ایران هستند از بین بروند و می روند.
عید سعید و مبارک در حقیقت آن روزی است که با بیداری مسلمین و تعهد علمای اسلام تمام مسلمانان جهان از سلطه ستمکاران و جهانخواران بیرون آیند، و این مقصد بزرگ زمانی میسر است که ابعاد مختلفه احکام اسلام را بتوانند به ملت های زیر ستم ارائه دهند و ملت ها را با اسام ناشناخته آشنا کنند.
عید مسلمین وقتی سعید و مبارک است که مسلمین خودشان استقلالشان را، و مجدشان را آن مجدی که در صدر اسلام بر مسلمین بود به دست بیاورند.
مادامی که مسلمین، درحال تفرق و تشتت، درحالی که همه چیزشان پیوسته به غیر است، هیچ روزی برای آن ها مبارک نیست . مبارک روزی است که دست اجانب از ممالک ما، از ممالک اسلامی کوتاه شود و مسلمین روی پای خودشان بایستند و امور مملکتشان را خودشان به دست بیاورند.
عید واقعی آن است که انسان رضای خدا را به دست بیاورد، درون خود را اصلاح کند.