حق جویی، حق گویی

کاوش حقایق دین

حق جویی، حق گویی

کاوش حقایق دین

نگاهی به قیام مختار ثقفی(3)

توهم اذن امام برای قیام مختار

عده ای قیام مختار را به اذن امام سجاد علیه‌السلام می دانند و برای این ادعا نقل می کنند که گروهی نزد محمدبن حنفیه رفتند تا نظر او را درباره بیعت با مختار بدانند، او هم جماعت را نزد امام زین العابدین علیه‌السلام راهنمایی می کند تا نظر ایشان را جویا شوند. امام علیه‌السلام می فرمایند: «یا عم، لو أن عبدا زنجیا تعصب لنا أهل البیت ع لوجب على الناس مؤازرته، و قد ولیتک هذا الأمر فاصنع ما شئت»[1]

اینان، کلام امام را اذن غیر مستقیم برای فعل مختار دانسته اند. اما این ادعا وجوهی دارد که در ذیل با آوردن اصل ادعا، آن ها را می پوییم.

گروهی پیرامون عبدالرحمان بن شریح جمع شدند و به او گفتند مختار قصد خروج برای خونخواهی دارد و ما با او بیعت کرده ایم اما نمی دانیم آیا محمدبن حنفیه او را به سوی ما فرستاده است یا نه؟ با ما بیا تا او را آگاه کنیم و بدانیم که اگر او به این امر راضی است پیروی نماییم و اگر ما را نهی کرد، ترک کنیم.

این نقل نشان می دهد که برای این گروه اجازه محمدبن‌حنفیه مهم بوده است و به دنبال رضایت او بوده اند نه رضایت امام معصوم علیه‌السلام. پس از این بر می آید که آنان طرفداران محمدبن حنفیه بوده اند که در مقابل امامت امام زین العابدین علیه‌السلام، برای او ادعای امامت داشته اند.

اینان نزد محمدبن حنفیه می روند و او نیز آنان را به سوی علی بن الحسین علیه‌السلام راهنمایی می کند. و در ادامه بیان شده که امام می فرمایند: اگر غلامی زنگی بر ما تعصب ورزید بر مردم واجب است او را نصیحت کنند. و من تو را در این کار صاحب اختیار قرار دادم. هر عملی می خواهی انجام بده.

با نظری در سیره معصومان علیهم‌السلام درمی یابیم که این بیان از سیره  و روش آن بزرگوران فرسنگها فاصله دارد. برای مثال امیرالمؤمنین علیه‌السلام وقتی مالک اشتر را برای فرمانروایی مصر برمی گزینند – با اینکه می دانند او به مصر نمی رسد- چنان منشوری برایش می نویسند و شیوه نامه کار برای وی تدوین می نمایند و در نقاط زیادی او را محدود کرده، در نقاط زیادی راه را بر او می بندند.[3]

ممکن نیست امام زین العابدین علیه‌السلام، دست محمد حنفیه و مختار را چنین باز کنند که به اسم خونخواهی، هر ظلم و تجاوزی را روا دارند. اگر چنین باشد گناه تمام قتل و غارت و پیمان شکنی‌های مختار، به گردن امام سجاد علیه‌السلام خواهد بود. حاشا وکلا؛ امام، مبین شرع است و اگر ذره ای خطا ببیند بر اوست که فریاد زند. این دور از عقل است که امام به عده ای غیر معصوم بدون هیچ قید و شرطی، اجازه هر گونه تصرفی در جنگ و انتقام بدهد. پس این روایت از نظر متنی شایستگی استناد ندارد.

 

در زیارت عاشورا می خوانیم « أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِکُمْ مَعَ إِمَامٍ مَهْدِیٍّ نَاطِقٍ لَکُمْ» و این جزء عقاید ماست که امام زمان علیه‌السلام به خونخواهی جد غریبشان و همه انبیای شهید و انتقام گرفتن برای همه مظلومان تاریخ به پا می خیزند. «این الطالب بدم المقتول بکربلا» « و هو الطرید الشرید الموتور بابیه و جده ». اینها بیانگر این است که خونخواهی شهدای کربلا، برای ایشان است.

سؤالی که در اینجا پیش می آید این است که: آیا مختار همان امام مهدی من آل محمد است؟ اگر هموست، چگونه این اقدامات ناعادلانه و خلاف سیره اهل بیت توجیه می شود و اگر خیر، قیام و خونخواهی او چه وجهی داشته است؟

خونخواهی شأن ولی دم است

تنها مجوز قصاص قاتل، آیه « وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً »[6] است که طبق آن سلطه، شأن ولی دم است. اما امام علی بن الحسین علیهما السلام که ولی دم امام حسین علیه‌السلام می باشند نه خود انتقام گرفتند و نه امر به خونخواهی نمودند و روشن است که مختار ولی دم نبوده و می‌بایست برای هر یک از قتل‌هایی که انجام داده است از حاکم شرع – امام معصوم علیه‌السلام – اجازه می گرفت.

 نیز امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

« این آیه در حق مهدی ماست که در هنگامه ظهور خون امام حسین علیه السلام را مطالبه نماید »[7]

« ابوحمزه ثمالی می گوید: به حضرت امام محمد باقر علیه السلام عرض کردم: ای فرزند پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)! آیا شما همه قائم نیستید و حق را برپا نمی دارید؟ پس چرا تنها حضرت مهدی علیه السلام را قائم می خوانند؟

حضرت فرمودند: چون جدّم حسین علیه السلام کشته شد، فرشتگان صدا به گریه و ناله بلند نموده و به خداوند متعال عرض کردند: پروردگارا! آیا قاتلان بهترین بندگانت و زاده ی اشرف برگزیدگانت را به حال خود وا می گذاری؟ خداوند متعال به آن ها وحی فرستاد: ای فرشتگان من! آرام گیرید. به عزّت و جلالم سوگند، از آنان انتقام خواهم گرفت؛ هر چند بعد از گذشت زمان ها باشد.

آن گاه پروردگار عالم پرده از جلوی دیدگان آنان کنار زد و امامان از فرزندان امام حسین علیه السلام را یکی پس از دیگری به آنها نشان داد. فرشتگان از این منظره، مسرور و شادمان گردیدند و دیدند که یکی از آن بزرگواران، ایستاده مشغول نماز است.

خداوند متعال فرمود: با این قائم (شخص ایستاده) از آنان (قاتلان امام حسین علیه السلام انتقام خواهم گرفت.»[8]

وَ فِی عُیُونِ الْأَخْبَارِ وَ فِی الْعِلَلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی حَدِیثٍ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ قَتَلَ ذَرَارِیَّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهَا فَقَالَ ع هُوَ کَذَلِکَ فَقُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ مَا مَعْنَاهُ قَالَ صَدَقَ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَقْوَالِهِ وَ لَکِنْ ذَرَارِیُّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع یَرْضَوْنَ بِفِعَالِ آبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ بِالْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِیکَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ الْحَدِیثَ[9]

هروی می گوید: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! نظرتان درباره ی این سخن امام صادق علیه السلام که می فرمایند: (هر گاه قائم ما قیام کند،بازماندگان قاتلان امام حسین علیه السلام به کیفر کردار پدران شان کشته می شوند) چیست؟

حضرت رضا علیه السلام فرمودند: (این سخن صحیح است). گفتم: پس این آیه ی قرآن (ولا تزرو و ارزهٌ أخری) چه معنایی دارد؟ فرمودند: (آن چه خداوند می فرماید صحیح است؛ و پس بازماندگان قاتلان امام حسین علیه السلام، به کردار پدرانشان خوشحالند و به آن افتخار می کنند و هر کس از چیزی خشنود باشد، مانند آن است که آن کار را انجام داده است. اگر مردی در مشرق کشته شود و مردی دیگر در مغرب به کشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شریک گناه قاتل است. و این که قائم علیه السلام، فرزندان قاتلان امام حسین علیه السلام را هنگام ظهورش نابود می سازد، برای این است که آنان از کردار پدران شان خشنودند »

شاهد دیگر اینکه در زیارت عاشورا چنین آمده است: « السلام علیک یا ثارالله وبن ثاره والوترالموتور » وتر موتور یعنی شهید مقتولی که خون او ریخته شده و بر زمین مانده و انتقام خونش گرفته نشده است.

خونخواهی شأن امام مبسوط الید است

این امر که ائمه علیهم‌السلام هیچ کدامشان خونخواهی نکردند به این دلیل بود که اجرای حدود و قصاص، شأن امام مبسوط الید است و چون ایشان مبسوط الید نبودند، هر طور می شد، این خونخواهی غیر شرعی بود.

چرا مختار خلافت را به امام واگذار نکرد؟

سؤال بسیار مهمی درباره عملکرد مختار مطرح است. مختار تجاهر به فسق نمود و بعد از آن به کوفه رفت و خلافت تشکیل داد. مردم نیز با وی بیعت کردند  و او هفت سال حکومت کرد. چرا او برای قدرت اینگونه عمل کرد و چرا پس از رسیدن به خلافت، آن را تقدیم علی بن الحسین نکرد در حالیکه خلافت شأن مسلم اهلبیت علیهم‌السلام است؟!

 

در انتهای این پژوهش-که در سه نوشتار آمد- نتیجه چنین است :

 

مختار به امر امام علیه السلام قیام نکرد.  

وی نه برای علی بن الحسین علیه السلام نه برای پدر شهیدش جایگاهی هم چون آنچه امامیه امروز معتقدند، قائل نبود که در این امر و مشابه آن سر به فرمان ایشان بسپارد.  

انگیزه های قیامش را نمی توان به دقت فهرست کرد اما طرفداری از محمد حنفیه ، انگیزه های شخصی و روحیه خشن و انتقامجو، حس جاماندگی و عقده ای که از عدم همراهی امام شهید روح و روانش را می فشرد، ممکن است بخش هایی از سبب این اقدام باشد. 

مجازاتهای خشونت بار وی نسبت به مجرمان حادثه کربلا، مخالف تعالیم اسلام و سیره رحمت نشان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و فتوت امیرمومنان علیه السلام و مروت معصومان پاک علیهم السلام است.

روایات مدح و ذم او - اگر چه هر دو دسته در مظنه جعل است و ممکن است روایات مادحه برساخته کیسانیان و روایات ذامه بربافته امویان باشد-  اما می توان با خاکستری کردن شخصیت مختار بین آنها توفیق ایجاد کرد؛ به این صورت که منافاتی ندارد نتیجه اقدام مختار و نابودی  سردمداران این فتنه تشفی خاطر اهل بیت بوده باشد اما اصل این اقدام به فرمان امام نباشد و انگیزه آن هم چندان ستوده نبوده؛ روشهای خشن مختار نیز غیر قابل دفاع بلکه محکوم و منفور باشد. با این وجود غریب به نظر می رسد که اهل بیت پیامبر رحمت و فرزندان علی علیه السلام - که از عفو و گذشت قاتل خود خرسند تر از حتی مقابله به مثل بود- از انتقام گیری خشونت بار از قاتلان حادثه کربلا خشنود شده  و خاطر عزیزشان تشفی یافته باشد و من حتی شیرینی عقوبت قاتلان این واقعه در کامم به حنظل بی دادگری و بی حرمتی های مختار -در روند این انتقام جویی - تلخ می آید.

 



[1] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏45، ص: 365

[2] . معجم رجال الحدیث، ج‏19، ص: 109

[3] . نهج البلاغه، نامه 62.

[4] . این امر بستگی به قرینه قبلی و بعد کلام دارد مثلا: أَنَّهُ قَالَ مَا بَقِیَ مِنْ أَمْثَالِ الْأَنْبِیَاءِ ع إِلَّا کَلِمَةٌ إِذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ وَ إِنَّهَا فِی بَنِی أُمَیَّةَ، هر گاه شخصی حیا نداشته باشد باید به او گفت فاصنع ما شئت. اما گاهی اختیار تام را به فرد مقابل داده اند که این نیز از قرینه مشخص می شود؛ مثلا: فَقَالَ تَأْذَنُ لِی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّمَا أَنَا لَکَ فَاصْنَعْ مَا شِئْت. به امام علیه‌السلام فرموده است من همه وجودم از شماست، فاصنع ماشئت.

[5] . تاریخ‏الطبری/ترجمه،ج‏8،ص:3293

[6] . سوره اسراء، آیه 33.

[7] . بحار الانوار، ج 5 ص 298.

[8] . دلایل الامامه،طبری، ص 239

[9] . وسائل‏الشیعة ج : 16 ص : 139

 

حتی اگر بپذیریم که چنین روایتی از معصوم علیه‌السلام صادر شده، در مقام تقیه با کیسانیان بوده است نه در بیان مراد جدی امام علیه‌السلام. نیز تعبیر غلام زنگی، به نوعی نفهم بودن آن متعصب را نشان می دهد که باید او را نصیحت نمود. از دیگر سو تعبیر «فاصنع ما شئت» که در این بیان آمده است، به قرینه دیگر روایات[4]، تعبیری است کنایی، یعنی تو که به حرف ما گوش نمی کنی هر کاری می خواهی بکن. پس این روایت به فرض صدور آن، بخلاف آنچه مشهور ادعا می کنند و آن را در مقام تقیه با خلفای بنی امیه میدانند، در مقام تقیه از کیسانیان است!

این روایت را ابن نما، جعفربن محمدبن نما صاحب رساله الاخذ بالثار، از پدرش نقل می کند. اما واسطه های بین پدرش تا عبدالرحمان بن شریح گزارش نشده است. پس روایت در این ناحیه مرسل می باشد. نیز عبدالرحمان بن شریح شخصیتی است که در هیچ یک از کتب رجالی ذکری از او نیست. او نه مجهول بلکه مهمل است. بنابراین به لحاظ سندی نمی توان برای امری چنین مهم- خونخواهی و انتقام-  به این روایت استناد کرد.

در دفاع از این نقل می توان گفت محمدحنفیه در جواب آن جمع گفته است نزد امام من و امامتان برویم تا از او بپرسیم، یا ادعای آن گروه پس از بازگشت از مدینه، که گفتند محمد حنفیه و زین العابدین به ما اذن داده اند. یعنی اذن امام هم برایشان مهم بوده است.

در جواب دو نکته هست:

اولا: برای اینان اجازه محمدحنفیه مهم بوده است، سپس از طرف او به سوی امام راهنمایی می شوند. که باز همان احتمال کیسانی بودن مطرح است.

ثانیا: این مطلب در رساله الاخذبالثار ابن نما نقل شده است که مرحوم مجلسی، این رساله را عینا در بحار الانوار می آورد. نیز در تاریخ طبری همین ماجرا ذکر شده است و شروع آن شبیه همین مطلب است، اما در انتها چنین پایان می یابد:

« آن جمع پیشنهاد را پذیرفتند و به حجاز، به ملاقات محمد حنفیّه رفتند. مـحـمد عـلت آمـدن آنـان را جویا شد. عبدالرحمن گفت: مـخـتـار ثقفى به کوفه آمده و مدّعى است که از طرف شما ماموریت دارد و ما را به کتاب خدا و سـنـّت پـیـامبر و خونخواهى اهل بیت پیامبر و دفاع از مظلومان دعوت کرده است. مى‌خواستیم نظر شما را بدانیم. اگر چنین باشد، با همه وجود، از او حمایت خواهیم کرد و اگر چنین نباشد، او را ترک خواهیم نمود.»

محمد حنفیه در پاسخ آنان می گوید: « و حادثه‏اى بود که بر وى رقم رفته بود و کرامتى بود که خدا هدیه او کرده بود که به سبب آن منزلت گروهى به نزد خدا بالا رفت و منزلت قوم دیگر پایین رفت و فرمان خدا شدنى است که فرمان خدا به مقدار است و مقدر. آنچه گفتى‏ که یکى، شما را به خونخواهى ما دعوت کرده است، به خدا دوست دارم خدا به وسیله هر کس از مخلوق خویش که خواهد انتقام ما را از دشمنان بگیرد این را مى‏گویم و براى خودم و شما از خدا آمرزش مى‏خواهم.»[5]

در این مصدر، اشاره ای به رفتن این جماعت نزد امام علی بن الحسین علیه‌السلام نشده است و بیان می کند که ابن حنفیه نظر خود مبنی بر انتقام و خونخواهی را به آنها داده است. پس مطلب در دو مصدر با تضارب نقل شده است و نمی توان بر آن اعتماد نمود.

بنابراین تنها شاهدی که بر اجازه مختار از امام زین العابدین علیه‌السلام وجود دارد، دچار ضعف سند است و تضارب نقل در مصادر دارد، نیز به تناقض متن با مسلمات مبتلاست و قابل اخذ نمی باشد.          

نکاتی در خونخواهی و انتقام

امام زمان علیه‌السلام خونخواه هستند 

نظرات 4 + ارسال نظر
سالار یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:15 ب.ظ

سلام علیکم بر خواهر گرامی
با توجه به مطلب جالبتان و دید متفاوت شما بهتر است این مطالب را بصورت کتاب در آورید و منتشر کنید تا همگان ببینند.
بخصوص الان که بازار مختار داغ است.

اجرکم من الله

و علیکم السلام
ان شاءالله

ابا مخمد یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ق.ظ

سلام علیکم
در مورد ظلم و تجاوز وغارت مختار هیچ استنادی ارائه نکرده اید.
استناد به «این الطالب بدم المقتول بکربلا» در صورتی کامل است که اثبات شود خونخواهی تنها یکبار انجام میگیرد. در غیر این صورت می شود گفت که خونخواهی امام زمان خونخواهی اتم و اکمل است. مانند این فراز دعا که «این طامس آثار الزیغ و الاهواء» و ... که حضرت صاحب الزمان مصداق اتم آن است و نمی توان گفت که قبل از ظهور آن حضرت هیچ کس در این زمینه نباید کاری انجام دهد.

اما گفتید که امام زمان ع به خونخواهی تمام انبیاء‌ و اوصیاء قیام می کند. آیا قاتلین هیچ کدام از آنها قصاص نشده اند؟ و اگر قرار است همه اشقیاء رجعت کنند و قصاص شوند پس حساب اشقی الاشقیاء (ابن ملجم) که توسط امام مجتبی ع قصاص شد چه می شود؟

علی سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ب.ظ

مدتی است در مورد فرقه های شیعه مطالعه میکنم
نوشتار شما بسیار خوب و روشنگرانه بود

همیشه برام سوال بود که چرا این چند سالی که از عمرم میگذرد از هیچ منبری در مورد مختار اینگونه که در سریال مختارنامه نوشته شد نشنیدم....
فکر میکنم جماعتی دوست دارند نسخه ای تندرو و اهل غلو از شیعه در تاریخ معاصر ایران ظهور کند

ابوذر جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:21 ب.ظ

اگر مختار عقده عدم همراهی امام حسین علیه السلام را داشت به همراه توابین میجنگید.
مطالبتون مغرضانه است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد