حق جویی، حق گویی

کاوش حقایق دین

حق جویی، حق گویی

کاوش حقایق دین

رایت رسول خدا ص

بسم الله الر حمن الرحیم

رایت رسول خدا ص

از روایات به دست می آید که رایت رسول خدا صلی الله علیه و آله ا زاختصاصات امامت است و ایشان یوم بدر آنرا افراشت و سبب نصر مومنان شد و آنگاه آن را بست و به علی داد و علی علیه السلام یوم جمل آن را گشود و سبب نصر سپاهش شد و دیگر تا قیام قائم افراشته نمیشود.

این رایت قطعه ای پارچه از پنبه یا کتان یا ابریشم و حریر  نیست بلکه از برگ بهشتی و عمودش از عمود های عرش و نصرت الهی آن را به حرکت در می آورد. آن را روز بدر جبرائیل برای رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد و در بعضی روایات آمده که نزد ائمه محفوظ است تا نوبت به قائم برسد اما در روایات دیگری هست که برای وی هم جبرائیل می آورد و البته برخی این روایات دومی را محمول به تقیه دانسته اند.

پرسش این است:

1-      آیا این رایت امری مادی و ملموس است ؟ یا کنایه از کیفیت ویژه ای نصر است؟

2-      نبود رایت رسول خدا با حسین علیه السلام طعن در قیام اوست است ؟

توجه به چند روایت در این باره معارف سودمندی از این رایت به دست میدهد:

1-     حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمَّا الْتَقَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ أَهْلُ الْبَصْرَةِ نَشَرَ الرَّایَةَ رَایَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَزَلْزَلَتْ أَقْدَامُهُمْ فَمَا اصْفَرَّتِ الشَّمْسُ حَتَّى قَالُوا آمِنَّا یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَ لَا تَقْتُلُوا الْأَسْرَى وَ لَا تُجْهِزُوا الْجَرْحَى وَ لَا تَتْبَعُوا مُوَلِّیاً وَ مَنْ أَلْقَى سِلَاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ لَمَّا کَانَ یَوْمُ صِفِّینَ سَأَلُوهُ نَشْرَ الرَّایَةِ فَأَبَى عَلَیْهِمْ فَتَحَمَّلُوا عَلَیْهِ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع وَ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ لِلْحَسَنِ یَا بُنَیَّ إِنَّ لِلْقَوْمِ مُدَّةً یَبْلُغُونَهَا وَ إِنَّ هَذِهِ رَایَةٌ لَا یَنْشُرُهَا بَعْدِی إِلَّا الْقَائِمُ[2] ص‏ الغیبةللنعمانی ص : 307

 

2-    أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ یَحْیَى بْنُ زَکَرِیَّا بْنِ شَیْبَانَ عَنْ یُونُسَ بْنِ کُلَیْبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا یَخْرُجُ الْقَائِمُ ع حَتَّى یَکُونَ تَکْمِلَةُ الْحَلْقَةِ قُلْتُ وَ کَمْ تَکْمِلَةُ الْحَلْقَةِ قَالَ عَشَرَةُ آلَافٍ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ ثُمَّ یَهُزُّ الرَّایَةَ وَ یَسِیرُ بِهَا فَلَا یَبْقَى أَحَدٌ فِی الْمَشْرِقِ وَ لَا فِی الْمَغْرِبِ إِلَّا لَعَنَهَا وَ هِیَ رَایَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِیلُ یَوْمَ بَدْرٍ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هِیَ وَ اللَّهِ قُطْنٌ وَ لَا کَتَّانٌ وَ لَا قَزٌّ وَ لَا حَرِیرٌ قُلْتُ فَمِنْ‏أَیِّ شَیْ‏ءٍ هِیَ قَالَ مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ نَشَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص یَوْمَ بَدْرٍ ثُمَّ لَفَّهَا وَ دَفَعَهَا إِلَى عَلِیٍّ ع فَلَمْ تَزَلْ عِنْدَ عَلِیٍّ ع حَتَّى إِذَا کَانَ یَوْمُ الْبَصْرَةِ نَشَرَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ ثُمَّ لَفَّهَا وَ هِیَ عِنْدَنَا هُنَاکَ لَا یَنْشُرُهَا أَحَدٌ حَتَّى یَقُومَ الْقَائِمُ فَإِذَا هُوَ قَامَ نَشَرَهَا فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ فِی الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ إِلَّا لَعَنَهَا وَ یَسِیرُ الرُّعْبُ قُدَّامَهَا شَهْراً وَ وَرَاءَهَا شَهْراً وَ عَنْ یَمِینِهَا شَهْراً وَ عَنْ یَسَارِهَا شَهْراً ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّهُ یَخْرُجُ مَوْتُوراً غَضْبَانَ أَسِفاً لِغَضَبِ اللَّهِ عَلَى هَذَا الْخَلْقِ[3]الغیبة للنعمانی، ص: 308

 

3-    أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِی طَلْحَةَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا ثَابِتُ کَأَنِّی بِقَائِمِ أَهْلِ بَیْتِی قَدْ أَشْرَفَ عَلَى نَجَفِکُمْ هَذَا وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى نَاحِیَةِ الْکُوفَةِ فَإِذَا هُوَ أَشْرَفَعَلَى نَجَفِکُمْ نَشَرَ رَایَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِذَا هُوَ نَشَرَهَا انْحَطَّتْ عَلَیْهِ مَلَائِکَةُ بَدْرٍ قُلْتُ وَ مَا رَایَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ عَمُودُهَا مِنْ عُمُدِ عَرْشِ اللَّهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ سَائِرُهَا مِنْ نَصْرِ اللَّهِ لَا یَهْوِی بِهَا إِلَى شَیْ‏ءٍ إِلَّا أَهْلَکَهُ اللَّهُ قُلْتُ فَمَخْبُوَّةٌ عِنْدَکُمْ حَتَّى یَقُومَ الْقَائِمُ ع أَمْ یُؤْتَى بِهَا قَالَ لَا بَلْ یُؤْتَى بِهَا قُلْتُ مَنْ یَأْتِیهِ بِهَا قَالَ جَبْرَئِیلُ ع‏   [4]                                                                                                    الغیبة للنعمانی، ص: 309

بنابراین آنچه در پاسخ پرسش اول از روایات به دست می آید این است:

این رایت رمزی است به اموری که الان برما به خوبی معلوم نیست و جبرائیل باید بیاورد و به اراده خداوند قبل قیام قائم با کسی نیست و رایتی که از جنس ورق جنت است و عمودش از عمودهای عرش و رحمت الهی است به معنای نوع خاصی از نصرت است و اگرچه امری موجود است و نباید صرفا به مفاهیمی مثل نصرت تأویل شود اما امری مادی و این دنیایی نیز نیست وبنابر این رفع و وضعش نیست معلوم نیست به چه معناست. وجود رایت ملموس است اما شیئی از جنس ماده این جهان نیست.

و در پاسخ پرسش دوم باید گفت:

اولاً- نبود این رایت  در قیام حسین علیه السلام به اراده خداست. قدر مسلم نصرتی که در بدر و جمل خدا اراده کرده است در قیامی جز قیام قائم نخواهد بود .ائمه علیهم السلام در این راستا از خود اختیاری نداشته اند که نبود این رایت طعنی بر آنها باشد.

ثانیاً- که این رایت را خود رسول خدا صلی الله علیه و آله هم درهمه جنگهایش  با خود نداشت پس نبودش با علی علیه السلام در جنگ صفین یا حسین علیه السلام طعن در اینان و قیامهایشان نیست.

ثالثاً- رایت را باید جبرائیل بیاورد و بنابر این افراشتنش منوط به فعل اوست و پس به اختیار حسین علیه السلام نبوده است.

 



[1] . باب ما جاء فی ذکر رایة رسول الله ص و أنه لا ینشرها بعد یوم الجمل إلا القائم ع

[2] ابو عبد اللَّه (امام صادق) علیه السّلام فرمود: هنگامى که امیر المؤمنین با اهل بصره بهم رسیدند آن حضرت پرچم- پرچم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله- را گشود و در نتیجه قدمهاى آنان لرزید و هنوز شعاع آفتاب زرد نشده بود که گفتند:اى پسر ابى طالب ما ایمان آوردیم، این هنگام بود که آن حضرت دستور داد اسیران را نکشید و کار زخمى را یکسره نکنید و آن را که از میدان جنگ رو بر تافته دنبال مکنید، و هر کس که اسلحه بر زمین گذاشت در امان خواهد بود و هر کس در خانه‏اش را بست در امان است.و چون روز صفّین شد از حضرت خواستند که آن پرچم را دوباره بگشاید آن حضرت نپذیرفت حسن و حسین علیهما السّلام و عمّار رضى اللَّه عنه را واسطه قرار دادند امیر المؤمنین بحسن فرمود: فرزندم این مردم را مدّتى مقرّر شده است که بآن نخواهند رسید و این پرچم پرچمى است که پس از من کسى آن را بجز امام قائم نخواهدگشود.

[3] . ابو عبد اللَّه (امام صادق) علیه السّلام فرمود: قائم علیه السّلام خروج نکند تا آنگاه که حلقه کامل گردد. عرض کردم: حلقه [کامل‏شدنش‏] چقدر است؟ فرمود:ده هزار که جبرئیل از سمت راستش و میکائیل از سمت چپش باشد، سپس پرچم را باهتزاز در آورد و با پرچم حرکت کند یک نفر در خاور و باختر نماند مگر آنکه‏پرچم را لعنت کند و آن پرچم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله است که جبرئیل آن را روز بدر فرود آورد. (1) سپس فرمود: اى ابا محمّد آن پرچم بخدا قسم نه از پنبه است و نه از کتان و نه از ابریشم و نه از حریر. عرض کردم: پس از چیست؟ فرمود: از ورق بهشتى است، رسول خدا آن را بروز بدر برگشود سپس باز درهم پیچید و بعلىّ علیه السّلام سپرد و همواره نزد علىّ علیه السّلام بود تا آنکه روز بصره فرا رسید پس امیر المؤمنین علیه السّلام آن را گشود و خداوند فتح را نصیب علىّ کرد سپس آن را درهم پیچید و آن اینجا نزد ما است هیچ کس آن را باز نخواهد کرد تا آنکه قائم قیام کند و چون او قیام کرد آن پرچم را باز کند و کسى در خاور و باختر نماند مگر آنکه آن را لعنت کند و رعب آن حضرت یک ماهه راه از پیشاپیش و از پشت سر و از سمت راست و سمت چپ آن حضرت در حرکت باشد.غیبت نعمانى-ترجمه فهرى ، ص362.

[4] . ابو جعفر (امام باقر) علیه السّلام مرا فرمود: اى ثابت گوئى قائم اهل بیتم را مى‏بینم که روى باین نجف شما آورده- و با دست اشاره بسمت کوفه کرد- و همین که روى بنجف شما کند پرچم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله را میگشاید و چون آن را باز کرد فرشتگان بدر بر او فرود مى‏آیند.عرض کردم: پرچم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله چیست؟ فرمود: عمودش از عمودهاى عرش خدا و از رحمت او است و بقیّه‏اش از نصرت خدا است بچیزى با آن پرچم فرود نمیآید مگر اینکه خداوند آن را هلاک میکند.عرض کردم: پس در نزد شما پنهان است تا آنکه قائم قیام کند یا آنکه آن موقع براى او مى‏آورند؟ فرمود: نه بلکه برایش مى‏آوردند. عرض کردم: چه کسى براى او مى‏آورد؟ فرمود: جبرئیل علیه السّلام. [شرح: محتمل است که نفى آن حضرت از باب تقیّه باشد تا حکّام جور بجبر مطالبه‏اش نکنند و محتمل است تأویلى در پرچم باشد]


جان فدایان امام زمان علیه السلام کیستند؟

در بررسی تاریخ زندگانی رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم و امیرالمومنین علیه السلام با عنوان شرطة الخمیس روبرو می شویم.  

شرطه الخمیس یعنی چه؟  

شرطه الخمیس کسانی بودند که با امام علی علیه السلام پیمان بستند تا سرحد شهادت از ایشون دفاع کنند

شرطه الخمیس کسانی بودند که قسم خورده جانبازی و دفاع برای محافظت از علی ع بودند و هر کدام در جایی، در جنگی، واقعه ای،... پیش مرگ علی ع شدند تا تمام شدند

این اسم از کجا آمد؟

خمیس یعنی لشکر چون لشکر به پنج قسمت تقسیم میشد مقدمه، ساقه، میمنه، میسره و قطب

چرا به اینها گفتند شرطه الخمیس ؟ آیا منظور از شرطه به معنای پلیس است؟ خیر. به این خاطر به اینان شرطه الخمیس گفتند که

 و قال علی بن الحکم [أصحاب‏] أمیر المؤمنین الذین قال لهم تشرطوا إنما أشارطکم على الجنة، و لست أشارطکم على ذهب و لا فضة، إن نبینا صلى الله علیه و آله و سلم قال لأصحابه فیما مضى تشرطوا فإنی لست أشارطکم إلا على الجنة

و قال أمیر المؤمنین علیه السلام لعبد الله بن یحیى الحضرمی یوم الجمل أبشر یا ابن یحیى! فإنک و أباک من شرطة الخمیس حقا، لقد أخبرنی رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم باسمک و اسم‏أبیک فی شرطة الخمیس، و الله سماکم فی السماء شرطة الخمیس على لسان نبیه صلى الله علیه و آله و سلم‏

اینان از رسول خدا و علی  ع پاسداری می کردند نه در مقابل طلا و نقره و نه در مقابل هیچ چیز دیگری جز بهشت و اسامی شان مکتوب بود در آسمان. و رسول خدا معین کرده بود. حتی بعد از خودشان، زمان هر امامی بود و در یک صحیفه طویل بود که اسم همه اینها بود و نزد ائمه است.

اسامی این شرطة الخمیس عبارتست از: از اصحاب رسول خدا؛ سلمان‏ و المقداد  و ابوذر و عمار و أبو سنان و أبو عمرة و جابر بن عبد الله‏ و سهل و عثمان ابنا حنیف الأنصاریان‏

از اصحاب علی ع؛ عمرو بن الحمق‏ عربی خزاعی، میثم [بن یحیى‏] التمار مولى، رشید الهجری، حبیب بن مظاهر الأسدی، محمد بن أبی بکر، و من الأولیاء الأعلم الأزدی، سوید بن غفلة الجعفی‏، الحارث بن عبد الله الأعور همدانی، أبو عبد الله الجدلی، أبو یحیى حکیم بن سعید الحنفی، أبو الرضا عبد الله بن یحیى‏ الحضرمی، سلیم بن قیس الهلالی، عبیدة السلمانی‏، تمیم بن حذیم الناجی‏، قنبر مولى علی علیه السلام،  أبو فاختة مولى بنی هاشم‏، عبید الله بن أبی رافع‏، کاتب علی علیه السلام، زاذان أبو عمرو الفارسی،‏ سعد مولى علی علیه السلام، میمون بن مهران‏، سلمة بن کهیل، عامر بن واثلة الکنانی، عبد الله بن شداد بن الهاد  اللیثی، إبراهیم بن عبد الله القاری،‏ عبایة بن ربعی الأسدی، الأصبغ بن نباتة التمیمی‏ الحنظلی، أبو جحیفة وهب بن عبد الله‏ السوائی، عاصم بن ضمرة السلولی، سالم و عبیدة و زیاد و...

اینها که جدید الاسلام بودند، زمان وفات علی ع که چهل سال از عمر اسلام نگذشته بود، اینها اینطور شدند...

امام زمان ما شرطه الخمیسش کیست؟

غائب است و دفاع نمی خواهد؟

اسمش هم غائب است ؟؟؟!!

مردم به چه متدینند؟

امامی که دینِ مردم است همین اسم است. همین است که مخالف و موافق دارند می گویند توهم ست.

این توهم را مدافعش کیست؟ کیست که سینه سپر می کند که تیرها به این اسم هم نخورد؟

کـــــــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر تیر به پیکر علی ع می خورد، اسلام می مرد. الان اگر به این اسم بخورد، به این توهم بخورد، امام چیزی دیگر در میان مردم ندارد،

فکر کنم ما هم اعتقادی به او نداریم. ابدا یک نفر پیدا نمیشود که نگران او باشد...

آنها یک عمر شرطه الخمیس علی ع بودند که استحقاق پیدا کردند در تاریخ نوشته شوند: شهد مع علی ع

و  رسول خدا، اشرطهم بالجنه

تمام عمر به چه می ارزد؟؟

ساعت ها می نشینم و می اندیشم که بهای عمر ما چیست؟ قیمت جسدهای ما چقدر است؟ بهشت یا مرگ یا درندگان قبور؟؟

نگاهی به قیام مختار ثقفی(3)

توهم اذن امام برای قیام مختار

عده ای قیام مختار را به اذن امام سجاد علیه‌السلام می دانند و برای این ادعا نقل می کنند که گروهی نزد محمدبن حنفیه رفتند تا نظر او را درباره بیعت با مختار بدانند، او هم جماعت را نزد امام زین العابدین علیه‌السلام راهنمایی می کند تا نظر ایشان را جویا شوند. امام علیه‌السلام می فرمایند: «یا عم، لو أن عبدا زنجیا تعصب لنا أهل البیت ع لوجب على الناس مؤازرته، و قد ولیتک هذا الأمر فاصنع ما شئت»[1]

اینان، کلام امام را اذن غیر مستقیم برای فعل مختار دانسته اند. اما این ادعا وجوهی دارد که در ذیل با آوردن اصل ادعا، آن ها را می پوییم.

گروهی پیرامون عبدالرحمان بن شریح جمع شدند و به او گفتند مختار قصد خروج برای خونخواهی دارد و ما با او بیعت کرده ایم اما نمی دانیم آیا محمدبن حنفیه او را به سوی ما فرستاده است یا نه؟ با ما بیا تا او را آگاه کنیم و بدانیم که اگر او به این امر راضی است پیروی نماییم و اگر ما را نهی کرد، ترک کنیم.

این نقل نشان می دهد که برای این گروه اجازه محمدبن‌حنفیه مهم بوده است و به دنبال رضایت او بوده اند نه رضایت امام معصوم علیه‌السلام. پس از این بر می آید که آنان طرفداران محمدبن حنفیه بوده اند که در مقابل امامت امام زین العابدین علیه‌السلام، برای او ادعای امامت داشته اند.

اینان نزد محمدبن حنفیه می روند و او نیز آنان را به سوی علی بن الحسین علیه‌السلام راهنمایی می کند. و در ادامه بیان شده که امام می فرمایند: اگر غلامی زنگی بر ما تعصب ورزید بر مردم واجب است او را نصیحت کنند. و من تو را در این کار صاحب اختیار قرار دادم. هر عملی می خواهی انجام بده.

با نظری در سیره معصومان علیهم‌السلام درمی یابیم که این بیان از سیره  و روش آن بزرگوران فرسنگها فاصله دارد. برای مثال امیرالمؤمنین علیه‌السلام وقتی مالک اشتر را برای فرمانروایی مصر برمی گزینند – با اینکه می دانند او به مصر نمی رسد- چنان منشوری برایش می نویسند و شیوه نامه کار برای وی تدوین می نمایند و در نقاط زیادی او را محدود کرده، در نقاط زیادی راه را بر او می بندند.[3]

ممکن نیست امام زین العابدین علیه‌السلام، دست محمد حنفیه و مختار را چنین باز کنند که به اسم خونخواهی، هر ظلم و تجاوزی را روا دارند. اگر چنین باشد گناه تمام قتل و غارت و پیمان شکنی‌های مختار، به گردن امام سجاد علیه‌السلام خواهد بود. حاشا وکلا؛ امام، مبین شرع است و اگر ذره ای خطا ببیند بر اوست که فریاد زند. این دور از عقل است که امام به عده ای غیر معصوم بدون هیچ قید و شرطی، اجازه هر گونه تصرفی در جنگ و انتقام بدهد. پس این روایت از نظر متنی شایستگی استناد ندارد.

ادامه مطلب ...

نگاهی به قیام مختار ثقفی(2)

در نوشتار قبلی گذشت که روایات پیرامون مختار دو دسته اند، دسته ای در مدح او و دسته دیگر در نکوهش او. در این نوشتار، مقتضای پذیرش هر دسته از روایات را بیان کرده، جمع بندی می نماییم. سپس به بیان انگیزه های احتمالی قیام او می پردازیم و در ادامه ربط مختار با فرقه کیسانیه را بررسی می کنیم. 

هر چند هر دو دسته روایات، مظنه جعل و وضع می باشد اما آنچه نباید از نظر دور بماند این است که در روایات مدح او، مواردی مشاهده میشود که با سیره معصومین علیهم‌السلام سازگاری ندارد. برای مثال پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به بیانی شدید، از مثله کردن نهی فرمودند و علی علیه‌السلام نیز نسبت به قصاص قاتل خود به فرزندشان-امام حسن مجتبی علیه السلام- بسیار سفارش نمودند. با این حال آیا شایسته است ائمه پس از قیام مختار، انتقام خونین و جنایت بار او را بستایند و سخن از تشفی قلب و تسلی خاطر بگویند؟

لازمه پذیرفتن روایات مادحه این است که بپذیریم ائمه علیهم‌السلام در مقابل ظلم و بی عدالتی‌های مختار سکوت کردند و حتی برای او دعای خیر هم نمودند!! در حالیکه شأن تبیین شریعت ایشان ایجاب می کرد که در مقابل اقدامات غیر عادلانه مختار برای خونخواهی ساکت ننشینند.

پذیرفتن اینکه هاشمیان بعد از حادثه کربلا تا قیام مختار، مو شانه نزدند و غذای پخته نخوردند نیز وهن به اهلبیت علیهم‌السلام می باشد. طبق سنت مسلم ما علی بن الحسین علیهما‌السلام بعد از پدرشان، بیش از سی سال هرروز چند گوسفند می پختند، سر در دیگ فروبرده، می فرمودند غذای بسیار لذیذی هستی اما به خدا سوگند  ذره ای از تو نخواهم خورد. این اوج زهد ایشان است. ائمه علیهم السلام کاری به خونخواهی نداشتند. ایشان هم بی بهره از مال نبودند که به بذل و بخشش مختار امیدوار باشند و هم بسیار سخاوتمند و زاهد بودند.

این روایات از دیگر سو با سیره آن بزرگواران تناقض دارد. چنان که می دانیم، حضرت زینب کبری سلام الله علیها در مجلس شامیان می فرماید «جز زیبایی چیزی ندیدم»[1] . آنان به این امور ظاهری -انتقام های نادرست و برخاسته از تشفی نفس- خوشحال نمی شدند و حتی در بحبوحه جنگ و در کارزار کربلا نیز اینگونه سخنانی از ایشان شنیده نشد و بلکه تا آخرین لحظات به دنبال هدایت مردم بودند.

چگونه پذیرفتنی است که پس از گذشت عاشورا و در پی قیام مختار، از اقدامات او دفاع کنند و سخن از شادی قلب و فراخی سینه بزنند در مقابل انتقام های - نه برخاسته از شرع- او؟؟

ادامه مطلب ...

نگاهی به قیام مختار ثقفی(۱)

 مختار ثقفی شخصیتی است که ظاهراً بعد از واقعه کربلا به خون خواهی شهیدان این واقعه قیام کرده است. درباره او و قیامش سؤالات بسیار وجود دارد مثل اینکه :

-          آیا این قیام واقعا به انگیزه خونخواهی شهدای کربلا بوده است یا انگیزه های دیگری مثل نصرت محمد حنفیه در کار بوده است؟

-          اساساً آیا مختار سلیم العقیده بوده است و امام سجاد علیه السلام  را امام مفترض الطاعه می دانسته است؟

-          آیا به دستور – یا لا اقل رضایت – ایشان قیام کرده است یا وی در این امر از دیگری یا نفس خود فرمان می برده است؟

-          آیا کیفیت‌هایی که وی برای مجازات مجرمان اجرا کرد سازگار با تعالیم اسلام و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه السلام و امامان معصوم علیهم اسلام بوده است؟

-          شخص وی آیا در کلام امامان معصوم علیه السلام ستوده است یا به دلائل گوناگون وی را نکوهیده اند؟

معمولاً گفته میشود اصل اقدام به انتقام جویی وی قطعاً اقدامی ستودنی و مورد تأیید امامان بوده است و نبود دستوری از امام علیه السلام بر قیام وی – با توجه به شرایط اختناق و فشاری که حاکم بوده است- دلیل آن نیست که این اقدام با نظر امام سجاد علیه السلام نبوده است. اما نوع و شیوه مجازات مجرمان  توسط وی، مورد تأیید صاحب نظران نیست.

روایات منسوب به معصومان علیهم السلام گاه  بر مدح وی دلالت دارد گاه بر ذمش. رأی حدیث پژوهان درباره  این روایات گونه گون است. برخی پژوهندگان روایات ستایش را ساخته کیسانیه – یعنی  فرقه ای که محمد حنفیه را امام می داند و از وی طرفداری می کند و مختار به ایشان منسوب و بلکه مؤسس ایشان دانسته شده – پنداشته و برخی دیگر روایات نکوهش را ساخته مخالفان امامان علیهم السلام قلمداد کرده اند. 

پژوهش عمیق و دقیق در امر او، نیازمند نگاهی تحلیلی به تاریخ و غور و تفحصی گسترده و ژرف در مصادر تاریخی و روائی است. در حال حاضر مقصود، بررسی تاریخ وی نیست. اما تلاش می شود روایات ستایش و نکوهش مختار هم از دیدگاه رجالیان و هم از دریچه ای مستقل تحلیل شود.

ادامه مطلب ...