حق جویی، حق گویی

کاوش حقایق دین

حق جویی، حق گویی

کاوش حقایق دین

جک می گوییم یا کافر می شویم

 به نام حضرت دوست 

نمی‌دانم کی به خواب رفته‌ایم که جوک وارد فرهنگ ماشده است. ولی این را می‌دانم که بیشترمان هنوز یا حواسمان پرت است یا دشمن را حقیر و بیچاره شمرده‌ایم. شاید هم هنوز خود را سرباز جنگ نرم حساب نکرده‌ایم. آشکار است که حریف با شناختن دقیق آنچه باید بداند دنباله کار خویش را به خوبی گرفته و ما رهروان راستین بنی اسراییل: ((قالُوا یا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون))[1].

در این میان نمکی که بردل ریش ما پاشیده، همان نمکی است که گندیده و وای به روزما. نمک گندیده، روحانی حواس پرتی است که امام مجتبی علیه السلام را ندانسته مسخره می‌کند و نفس مستمعین در که نمی‌آید هیچ، او را بر سرذوق هم می‌آورد. و بیخ کار این جا است که این روحانی حواس پرت، امام جماعت یکی از مساجد مهم  ام القرای شیعه، شهر اجتهاد، قم المقدسه است و کلی درس خوانده است و از سادات است و مورد وثوق است و هزارجا صاحب کرسی ومنبر است و  ... است. این را نوشتم که حساب کار دستمان بیاید.

تلبیس ابلیس چنان هوش از سر همه ما ربوده که ما بچه مثبت‌ها به جای جوک‌های سکسی و ... برای آیات خدا و ائمه و قرآن و قیامت و تمام مظاهر دینمان یاوه‌سرایی می‌کنیم و به اصطلاح خودمان جوک می‌گوییم و وقتی هم کسی بگوید      (( وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُن))[2]در جواب فقط سرمی‌خارانیم چون اصلا نفهمیده‌ایم چه گفته.

یکی از سوراخ‌هایی که بارها از آن گزیده شده‌ایم [3]و هنوزش نشناخته‌ایم بی‌سوادی دینی است. دانش‌آموزی که سرکلاس زندگی به جای تخته سیاه حواسش توی باقالی‌ها بوده بی‌سواد نشود عجیب است. تخته سیاه قرآن است و روایات اهل بیت علیهم السلام و باقالی‌ها همین سریال‌ها و فوتبال‌ها و ... . در جمهوری اسلامی، کارشناس ارشد و دکتر و مهندس و ... می‌شویم و حسرت به دل قطب عالم امکان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌گذاریم که ازمان بپرسد تستهزون یعنی چه و ما فقط یاد نگرفته باشیم بگوییم ایییی که گفتی یعنیییییی چه؟ حالا هی بگوییم یا ابن الحسن کجایی و ... .

اصولا اهل فکر کردن هم نیستیم. به نظر شما اگر کسی می‌خواست ما را از اهل بیت علیهم السلام جدا کند همان ابتدا به حضرتشان فحاشی می‌کرد یا اول برای مثلا اسب امام حسین علیه السلام جوک می‌گفت؟ دشمن آنچنان مانند مورچه سیاه در شب تار روی سنگ تیره راه رفته که حتی روحانی قصه ما حضورش را در نیافته و باور نکرده که دارد چه می‌کند. آنان راه‌های ابلهانه را قبلا امتحان کرده‌اند و دیدیم عاقبت کاریکاتوریست‌ پیامبر صلی الله علیه و آله چه شد؟ الان بعضی بسیجیان و متدینین خودی کاریکاتوریست شده‌اند و بی‌خبر.

اگر حواسمان جمع بود می‌فهمیدیم اگر کسی به اسب امام حسین علیه السلام خندید فردا به خود ایشان هم می‌خندد و کسی که خندید ضمیر ناخود‌آگاهش قال الصادق و قال الباقر علیها السلام را باور نمی‌کند. قطعا یکی از اهداف ساخت چنین اباطیلی تقدس‌زدایی از ائمه معصومین علیهم السلام و قرآن و قیامت و دیگر آیات خدا و بلکه خود خداست. چیزی که بتوان با آن شوخی کرد لابد همسطح یا پایین از ماست و دیگر فاتحه خیلی چیزها خوانده شده است.

در ضمن یادمان باشد که به فتوای همه فقها کسی که آگاهانه خدا و معصومین علیهم السلام و آیات خدا مانند قرآن و قیامت و  بهشت وجهنم و ... را مسخره کند از دین خارج شده و کافر است. و صد البته تمسخر داری مراتبی است که مومن واقعی راضی به کمترین آن نسبت به دینش نمی‌شود و تمسخر ناآگاهانه نشان از عدم باور واقعی است.  

نویسنده: ابامحمد



[1] - (بنى اسرائیل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همین جا نشسته‏ایم»! ( مائده/ 24 )

[2] - و اگر از آنها بپرسى «چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، مى‏گویند: «ما بازى و شوخى مى‏کردیم!» بگو: «آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره مى‏کردید؟! (توبه/65)

[3] - لا یسلع المومن من حجر واحد مرتین. مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود.

ولی مومنین کیست؟

 بسم الله الرحمن الرحیم

عده ای از مسلمین معتقدند شیعه مذهب بسیار ضعیفی است چرا که مهمترین رکن اعتقادی آنها یعنی امامت، در قرآن نیامده است؛ و یا بر اساس بهترین دفاعی که شیعیان می کنند، نهایتا تأویل برخی آیات را علی ع می دانند اما صراحتی به این مطلب در قرآن نیست.

این درحالی است که قرآن متکفل بیان کلیات دین است و فروع و جزئیات را به سنت وامیگذارد. آیا ولایت علی ع آنطور که شیعه میگوید از ارکان دین نیست یا قرآن شیعیان با سایر مسلمین تفاوتی دارد یا اینکه خداوند – نعوذ بالله – خوف داشته است ستون دین را در کتاب قانونش آشکار کند؟

نشان خواهیم داد که آیه ولایت بر لزوم اتباع علی علیه السلام دلالت دارد؛ و این دلالت نه از نوع ظهور بلکه نص است.

آیه ولایت :

"انما ولیکم الله و رسوله و الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون"بدرستیکه فقط ولی شما خدا و رسولش و کسانی هستند که نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکوه می دهند.

بسیاری از مفسران، محدثان و تاریخ نگاران شیعه و اهل سنت روایت کرده اند: «مستمندی وارد مسجد شد و از مسلمانان تقاضای کمک نمود ولی کسی به او اعتنا نکرد. او همچنان به درخواست خود ادامه می‌داد تا اینکه علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام (که در رکوع نماز بود) با دست خود اشاره کرد که پیش آمده، انگشتری را از دستش بیرون آورد. در این وقت جبرئیل نازل شد و این آیه را فرود آورد.  »[1]

اولا شأن نزول این آیه به اتفاق اهل قبله در مورد حضرت علی علیه السلام است. البته ادعا نمی کنیم که غیر علی ع را در بر نمی گیرد – زیرا بعد از نزول این آیه عده ای این عمل را تکرار کردند تا مشمول آیه شوند! - بلکه میگوییم علی ع  را حتما در بر می گیرد.

ثانیا ولایتی که برای خدا و رسول و حضرت علی ع مطرح شده است در یک سیاق آمده‌اند و به هم عطف شده‌اند. همچنین ولایت خدا و رسول به معنای لزوم اتباع از ایشان است؛ پس آیه به قرینه سیاق بر لزوم اتباع از علی ع حتما دلالت دارد.

در نتیجه آیه ولایت به اتفاق مسلمین لزوم اتباع حضرت علی ع را می رساند.

اما در مورد سایر افرادی که ادعا شده این آیه به آنها نیز اشاره دارد، چنین اتفاقی وجود ندارد لذا به قدر متیقن اخذ می کنیم و آنها را مشمول آیه نمی گیریم.

اهل سنت ممکن است اشکال کنند که گر چه شأن نزول آیه در کتب اسباب النزول اهل سنت موجود است و  قضیه خاتم بخشی امام علی ع اتفاقی است، اما دلالت آیه بر ولایت ایشان بنابر نص آیه یا ظاهر آن نیست بلکه تأویل آن است. در جواب ایشان باید گفت با دو قاعده دقیق اثبات میشود که ظاهر و بلکه نص  است.

اولا "و هم راکعون" بدون ضمیمه کردن شأن نزولش معنا نمیدهد زیرا زکات در حال رکوع تشریع نشده است. لذا آیه به همراه شأن نزول معنایی را در ذهن شنونده ایجاد می کنند.

ثانیا معنای نص آن است که هیچ معنای دیگری برای عبارت محتمل نباشد؛ در این آیه بنابر فرض مسئله، بدون شأن نزول اصلا معنایی نمی دهد. بنابراین غیر از قضیه خاتم بخشی، معنای دیگری مطرح نیست که احتمال آن برود یا نرود.

بنابراین ولایت علی ع و لزوم تبعیت از ایشان که جزء ارکان اعتقادی شیعه است، در نص آیات قرآن و نه ظواهر یا تأویلات آن، آمده است.

صدق الله العلی العظیم. 

مؤلف: مرصاد و فهیمه



[1] . بزرگانی از صحابه این روایت را نقل کرده اند، از جمله امیرالمؤمنین علیه السلام، عبدالله بن عباس، ابوذر غفاری، انس بن مالک، عماریاسر، عتبة بن ابی حکیم، عبدالله بن سلام، ابورافع و ... علامه سید عبدالحسین امینی نام 66 تن از علمای اهل سنت اعم از مفسران، محدثان و مورخان را یاد می کند که به شآن نزول آیه درباره علی علیه السلام تصریح کرده اند. رک امینی، الغدیر، ج 3، صص 156-162.